خلاصه ماشینی:
"وفیات معاصران ابراهیم صهبا بمناسبت درگذشت مادر نیکوکار و مهربان دوست عزیز دانشمند استاد باستانی پاریزی هدیهء مادر وه چه خوش گفت شاعری استاد که جهان نیست جز افسانه و باد زین سبب آنچه در جهان بینی آخر الامر می‌رود بر باد خوش بر احوال آن کسی که بعمر یادگاری نکو کند بنیاد که اگر خویش عزم رفتن کرد ماند از او فانه‌ها در یاد «باستانی»است مردی آزاده خاطرش از علاقه‌ها آزاد کار او ریزه‌کاری و تحقیق که به تاریخ،رنگ دیگر داد شده«پاریز»از او زبانزد خلق شده«کرمان»ز خدمتش دلشاد که به اوی و«حبیب یغمائی» شهر کرمان دری ز مهر گشاد مردم حق‌شناس آن سامان دو خیابان به نامشان بنهاد که از این کار خوب شایسته آفرین خدا بر آنها باد حال هم گر که«باستانی»ما «مادر»مهرپرور از کف داد سوگواریم ما به ماتم او که نویسنده‌ای است پاک نهاد بس بود افتخار آن مادر که چنین گوهر یگانه بزاد در بهشت خدا بود جایش در جهان دگر روانش شاد که به صاحبدلان دانشگاه هدیه فرمود این‌چنین«استاد» وفات والدهء پرهیزکار دکتر باستانی عزیز را به او و برادرش و خانواده‌اش تعزیت می‌گویم،و به دوران این بانوی شریف و شوهرش(حاج آخوند)درود می‌فرستم،و پذیرائی آنها را در پاریز و مهربانی این خاندان را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم."
(
, 
, 
)
