چکیده:
خصوصیات زبان هر شاعر و نویسندهای با تامل و تفکر در آثارش آشکار میشود.
این ویژگیها و اصول بنا بر تکرار آن در آثار هنرمند نمود میپاید و مخاطب را به
سوی خصوصیات مشترکی در اثر رهنمون میشود که میتوان از آن به عنوان
ویژگی زبانی شاعر و نویسنده یاد کرد. شاید بتوان گفت که یکی از دلایل اقبال به
قصاید سعدی ویژگیهای نهفته در زبان وی باشد. در قصاید سعدی میتوان همان
روانی» ظرافت و نغزی و لطافت زبان غزلهای سعدی را جستجو نمود. این سبک
بیانی خاص او در همه آثارش با همین ویژگیها تجلّی یافته است. اگر چه برخی از
قصیدهسرایان پیش و پس از سعدی,» با زبانی فاخر و ظرافت و روانی» شعر
سرودهاندء اما رسایی و بلاغت زبان سعدی را نیافتهاند. در این مقاله کوشیده شده تا
با توجه به این نکات. به ویژگی زبان سعدی در قصاید پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
برخی از این تشبیهها عبارتند از: گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد (همان: 1063) حیات مانده غنیمت شمر که باقی عمر چو برف بر سر کوه است روی در نقصان (همان: 979) نصیحت همه عالم چو باد در قفس است به گوش مردم نادان چو آب در غربال (همان: 970) استعاره: طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت بس که از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست (همان: 946) ای که درونت به گنه تیره شد ترسمت آیینه نگیرد صقال (همان: 969) در این حدیقه که بلبل زبان نطق ندارد تو شوخ دیده مگس بین که برگرفت طنین را (همان: 945) تلمیح: که اهل مشرق و مغرب به شکر نعمت او چو اهل مصر به احسان یوسفند رهین (همان: 982) زبان کنایهای سعدی در آثارش نیز یکی از ویژگیهای خاص سبکی او محسوب میشود که در قصاید نیز از این ویژگی بهره برده است؛ کنایهها گاه نقش صور خیال را بر عهده دارند و بار معنایی کلام او را گسترش میدهند: و آنکه را خیمه به صحرای فراغت زدهاند گر جهان زلزله گیرد، غم ویرانی نیست (همان: 947) چنان شدم که به انگشت مینمایندم نماز شام که بر بام میروم چو هلال (همان: 970) او برای رعایت نظم وزن عروضی شعر؛ به تغییر معنوی و کوتاهی واجها نپرداخته، واژگان جمله را نیز به گونه معقول و قابل درک حفظ نموده است، یعنی اجزای کلام به همان صورتی که اقتضای معنای کلام میکند، در ارکان سخن او نشسته است.