چکیده:
نحوه ی تعامل ما با محیط زندگی مان بستگی وثیقی دارد به تلقی و نگرشی که درباره ی آن داریم. این تعامل گاهی نسبتی است سلطه جویانه میان انسان و محیط زیست و موجودات ، چنانکه در تفکر سوبژکتیو مدرن شاهد آن هستیم. نسبتی که زمینه ساز ایجاد و تشدید بحران های زیست محیطی شده و حیات زمین و موجودات را با تهدیدات جدی مواجه ساخته است. در مقابل، می توان نسبت دیگری را در نظر آورد که بر اساس آن آدمی در برابر جهان و درباره ی آن واجد نسبتی از سر خویشاوندی است. در میان متفکران معاصر تفکر هیدگر مشیر به نسبتی با محیط زیست است که بر اساس آن می توان بر بحران های زیست محیطی غلبه کرد. تفکری که در عین حال به مباحث این حوزه اعتباری عقلانی اعطا می کند. در این مقاله نشان داده می شود اندیشه ی هیدگر درباره ی وجود و سکنی گزیدن می تواند نگاه ما را در خصوص نسبت آدمی با خود و جهان تغییر دهد. بنابراین بر پایه ی مفهوم سکنی گزیدن و معنی زمین و طبیعت در اندیشه ی وی ، شیوه ی دیگری از مواجهه ی انسان با محیط زیست و زمین مورد بررسی قرار می گیرد، شیوه ای مبتنی بر ذات سکونت که مطابق آن انسان در مقام نگهدارنده و وارث زمین و موجودات، با آنها نسبت برقرار می کند.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله نشان داده ميشود انديشه ي هيدگر درباره ي وجود و سکني گزيدن ميتواند نگاه ما را در خصوص نسبت آدمي با خود و جهان تغيير دهد؛ بنابراين بر پايه ي مفهوم سکني گزيدن و معني زمين و طبيعت در انديشه ي وي، شيوه ي ديگري از مواجهه ي انسان با محيط زيست و زمين موردبررسي قرار ميگيرد، شيوه اي مبتني بر ذات سکونت که مطابق آن انسان در مقام نگه دارنده و وارث زمين و موجودات ، با آن ها نسبت برقرار ومايژکگاندن .
براي پاسخ به پرسش راهنماي مقاله ابتدا به اجمال تفسير هيدگر از وضعيت کنوني نسبت انسان با جهان را که نسبتي تکنيکي است ، مطرح نموده ، سپس به نقد هيدگر به راه حل هاي اخلاقي براي برون رفت از اين وضعيت اشاره کرده ، تلقي او را از اخلاق (Ethics) به اختصار توضيح ميدهيم و با توجه به آنکه او اخلاق را به معناي وجود شناسانه و اصيل آن ، مرتبط با سکني گزيدن آدمي ميداند، به بحث محوري سکني گزيدن مي - پردازيم .
مينامد و اين ترجمه مفهوم هيدگر و منظور او در تبعيت اخلاق از وجودشناسي را تقويت ميکند: «اگر نام «اخلاق » مرتبط با معناي واژه ي اتوس باشد، اکنون بايد گفت «اخلاق » تأمل در باب محل سکني گزيدن انسان است ، پس آن انديشه که درباره ي حقيقت وجود به عنوان عنصر اوليه ي انسان به مثابه کسي که تقرر ظهوري دارد، ميانديشد، فينفسه ، اخلاق اصيل است » (٢٥٨ :Ibid).