چکیده:
دانشگاهیشدن ادبیات کودک در ایران، همچنان که در غرب، به توجه بیشتر به «روش تحقیق» و در نتیجه، پیشرفتهای روششناسیک چشمگیر در پژوهشهای این حوزه انجامیده است؛ اما تکرار برخی خطاها و کاستیها در پایاننامههای دانشجویان هشداردهنده است و بر ضرورت آسیبشناسی تحقیق در این قلمرو دلالت دارد. هدف ما در این پژوهش آشکارساختن این خطاها و کاستیها و بحث دربارهی آنها است. نمونههای بررسیشده در این تحقیق 25 پایاننامه در رشتهی کارشناسیارشد ادبیات کودک است که در چهارمین جشنوارهی پایاننامههای برتر مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز شرکت کردهاند. در انجام تحقیق، نخست با مطالعهی تمام نمونههای یادشده فهرستی از کاستیها و خطاها را تنظیم و درصد حضور آنها را محاسبه کردیم. سپس کوشیدیم این کاستیها و خطاها را برجسته ساخته، دربارهی آنها بیشتر گفتوگو کنیم. نمونهگیری در این پژوهش از نوع «دردسترس» و روش دادهکاوی، تحلیل محتوای استقرایی میرینگ (2000) بوده است. 27 کاستی یا خطا در این مقاله فهرست شده است. درصدها نشان میدهند که پربسامدترین کاستی و خطا، پرهیز از بهکاربردن ضمیر «من» هنگام اشاره به خود در مقام محقق، برنگشتن به پیشینه و مقایسهنکردن یافتههای پژوهش با یافتههای دیگران و به فراموشیسپردن ذوق و خلاقیت است. یافتههای این پژوهش بیانگر این ضرورت است که دانشجویان این رشته باید مطالعات بیشتری در زمینهی تحقیق در ادبیات کودک داشته باشند و با تحقیقهای برتر در سطح ملی و جهانی بیشتر آشنا شوند. همچنین توجه بیشتر و دقیقتر استادان راهنما، استادان مشاور و نیز داوران این تحقیقها به این خطاها و کاستیها از ضرورتهای گریزناپذیر برای ارتقای سطح کیفی تحقیق در ادبیات کودک دانشگاهی کشور است.
Much the same way as in western countries, the academization of Children's Literature in Iran has led to a greater attention being paid to method, resulting in outstanding methodological developments in Children's Literature Studies; however, repetitive shortcomings and drawbacks in such researches are alarming. We carried out this research to underscore such weak points and debate them. The samples include 25 MA theses submitted to the 4th biennial Research Festival held by Shiraz University Centre for Children's Literature Studies (SUCCLS), in 1396. We have studied all the samples and have offered an index of flaws and shortcomings and their percentages. Then we tried to highlight the flaws and argue about them further. We have used the availability sampling method and Mayring’s qualitative content analysis (2000) as our research technique. Twenty seven shortcomings are listed in this article. According to the percentages, avoiding the use of first person pronoun when the researcher is referring to him/herself is the most frequently repeated problem. Second in frequency is that reference is not made to the literature review and no comparison is drawn between the findings of research and the body of available literature accumulated so far. The next problem very often traced is the fading away of creativity and literary taste in academic writing.
خلاصه ماشینی:
اگر به منابع این کتاب ها رجوع کنیم درمییابیم که منابع انگلیسی آن ها چندین سال از انتشار کتاب فارسی فاصله دارد و طبیعی است که اگر چنین نیز نمیبود در بهترین حالت هر کتاب درسی پس از یک دهه نیاز به تجدیدنظر و به روزسازی دارد؛ برای نمونه اگرچه نظریه ی پیاژه چند دهه است که به شدت نقد شده و اینک در محفل های علمی چندان مورد ارجاع نیست و جای خود را به نظریه های دیگر داده اما همچنان در برخی تحقیق های دانشجویان مرجع است (برای توضیح بیشتر به یادداشت شماره ی ١٠ رجوع کنید.
استراوس و کوربین ١٩٩٠: ٤٦-٤٧) کیمبرلی رینولدز نیز در پیشگفتاری که بر کتاب مطالعات ادبیات کودک: راهنمایی برای روش پژوهش نگاشته است ، هم جهت با بحث حساسیت نظری، نقد و خلاقیت در فرایند تحلیل را در تعامل میبیند و به دانشجویان و پژوهشگران ادبیات کودک توصیه میکند: در حین کار با نظریه ها و هنگامی که از آن ها به عنوان اساس بررسی رابطه ی یک دیدگاه انتقادی با نوشته ها یا تصویرهایی که برای کودکان خلق شده اند استفاده میکنید، خوب است به راه های تعامل دو نظام نقادانه و خلاقانه توجه کنید و به دنبال روش های تازه ای برای تعامل این دو باشید.