چکیده:
این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی در پی آن است که به بررسی چگونگی بازتاب فرهنگ ایرانی در شعر فاضل العزاوی بپردازد. فاضل العزاوی، شاعر نوپرداز، خوشقریحه، گمنام و در قیدحیات عراقی در قسمتی از سرودههای خویش به فرهنگ ایرانی اشاره کرده است. از اینرو در این مقاله کوشش شده است که علاوه بر معرفی چنین شاعر توانمندی به علاقهمندان در عرصه ادبیات عرب به ذکر شاهد مثالهایی که در آن فرهنگ ایرانی بهچشم میخورد، پرداخته شود. از نمونه این شواهد یاد کردن شخصیتهای ایرانی همچون خیام نیشابوری، مولانا، حافظ، سعدی و منصور حلاج است. براساس بررسیهای این شاعر علاوه بر ارادت خود به این شخصیتهای ایرانی بهدلیل بهرهگیری از حکمت و مضمون شعری آنان در شعر خود از آنان نام برده است. نتایج پژوهش حاکی است که شاعر عراقی با روایت و وصف کردن اسطورههای ایرانی در داستانهای هزارویک شب بهصورت رمزی و کنایهای آنها را تنها محمل و انگیزهای برای آشکارنمودن انتقاد سیاسیش میپندارد و آن را راهی برای ابراز نارضایتیهای موجود جامعه زمانه خود قرار میدهد تا شاید تغییری در سرزمین خود پدید آورد. همچنین در این جستار برجستهترین نشانههای فرهنگ ایرانی در شعر فاضل العزاوی یعنی اشاره کردن به شهرها و مکانهای ایران همچون تهران، اصفهان، شیراز و قم دیده میشود و در نهایت این نتیجه دریافت شد که شاعر با ذکر این شهرها میان آنها با اوضاع سرزمین خویش نوعی پیوند و ارتباط برقرار نموده است. در واقع این شهرها را مکانهایی برای همدردی و همنوایی با میهن خود میداند. در پایان پژوهش واژههای معرب فارسی در شعرهای شاعر ارائه و مورد تحلیل قرار گرفته است که بدون تردید میتواند یکی از مصادیق اثربخشی زبان فارسی بر زبان عربی باشد. بر این اساس به جرات میتوان گفت شعر العزاوی آیینه تمام عیار فرهنگ ایرانی است.
خلاصه ماشینی:
هم چنين در اين جستار برجسته ترين نشانه هاي فرهنگ ايراني در شعر فاضل العزاوي يعني اشاره کردن به شهرها و مکان هاي ايران هم چون تهران ، اصفهان ، شيراز و قم ديده ميشود و در نهايت اين نتيجه دريافت شد که شاعر با ذکر اين شهرها ميان آنها با اوضاع سرزمين خويش نوعي پيوند و ارتباط برقرار نموده است .
وي معتقـد اسـت تمـامي شـاعران بايـد در رسيدن به سعادت و خوشبختي سرزمينشان متحد شوند: ثم جاء حافظ الشيرازي و قرأ قصائده في نادي اتحاد الأدباء في العلويۀ: (همان ، ١١٠) سپس حافظ شيرازي آمد و قصيده هايش را در انجمن اتحاديه اديبان بزرگان خواند: گفتم که لبت گفت لبم آب حيات گفتم دهنت گفت زهي حب نبات گفتم سخن تـو گفت حـافظ گفتا شـادي همه لطيفه گـويان صـلوات (همان ، ١١٠) يکي از بديهيترين نمونه هاي تأثيرپذيري فاضل العزاوي از فرهنـگ ايرانـي در ايـن قسمت اين است که ايشان چند کلامـي بـا حـافظ بـه زبـان فارسـي سـخن مـيگويـد به گونه اي که اصطلاح «خدا را شکر» را بيان ميکند.