چکیده:
هدف از پژوهش حاضر مروری بر مولفه های اساسی تشخیص مشکلات یادگیری است. شناسایی و تشخیص دانش آموزانی که دروس مدرسه را یاد نمی گیرند و شناخت مولفه های اساسی آن از محورهای اساسی مطرح شده در این پژوهش است. این پژوهش توصیفی در رده تحقیقات مروری از جمله مطالعات کیفی و کتابخانه ای به شمار می رود.نتایج پژوهش مبین آن است که آنچه در حیطه ناتوانمندی های یادگیری مورد غفلت واقع شده عدم تشخیص جامع به موقع به دلیل عدم آشنایی معلمان با دانش مولفه های تشخیص مشکلات و ناتوانی های تحصیلی دانش آموزان به روش علمی است که چنین تشخیصی نه تنها می تواند به ارجاع، بهبود و درمان به موقع آن ها کمک نماید بلکه می تواند به تجربه یادگیری موثر و مفید در راستای شکوفایی سایر توانمندی ها بیانجامد و به غنی سازی تجارب یادگیری منجر گردد.
خلاصه ماشینی:
این حقیقت که همه سرمایه های انسانی باید از فرصت برابر آموزشی بهره مند گردند وجود برنامه ای جهت تشخیص موانع پیش روی یادگیری در سال های تحصیل را امری لازم می شمارد؛ چنانکه در سراسر تاریخ و در سراسر جهان میلیون ها افراد با مشکلات یادگیری دست و پنجه نرم کرده اند و« احساس طرد و شکست نموده اند»(عاشوری و یکتا، 1395) و این شکست های اولیه و احساس طرد شدن به مرور آموخته شده و شکست های بعدی را برایشان رقم زده است چرا که پذیرش چنین تفاوت هایی با سایر گروه همسالان در مدرسه کار ساده ای نیست؛ همانطوری که همه ما در برابر درخواست انجام کاری که در آن توانمند هستیم احساس غرور و اعتماد به نفس می کنیم و در مقابل درخواست هایی که از توانمان خارج بوده و از عهده آن بر نمی آمدیم دچار نا امیدی و درماندگی می شویم؛ در حالیکه شناخت همین تفاوت هاست که می تواند ما را مجبور سازد تا خود را برای برآوردن انتظارات جامعه ارتقاء دهیم و هماهنگ نماییم(کرک 1 ، ترجمه جوادیان، 1379،ص12)، مسلما هنگامی که این ناتوانی ها مربوط به یادگیری است اهمیت به موقع این هماهنگی بیشتر می شود.
تعریف وجه اشتراک همه مبتلایان به اختلال یادگیری به عنوان نوعی اختلال عصبی تحولی 5 (عاشوری و آبکنار، 1395) که تأثیر دائمی بر یادگیری می گذارد(سپنتا، 1387) این است که با وجود هوش طبیعی همه آنها در یادگیری دروس مدرسه دچار اشکال می باشند(کرک، ترجمه جوادیان ، 1379) و نیاز به حمایت های جبرانی دارند(عاشوری و آبکنار، 1395) که شامل «آن عده از افرادی است در یک یا چند فرایند روانی اساسی و فهم و کاربرد زبان (چه کتبی و شفاهی) دچار اشکال بوده و در کارهایی نظیر ناتوانی در گوش دادن، فکر کردن، سخن گفتن، خواندن، نوشتن، هجی کردن و یا شمارش اعداد نشان می دهد.