خلاصه ماشینی:
ایرانشهری احتمالا با برداشتهائی که حکما و عرفا از آیه «الست بربکم» (اعراف: ۱۷۷) می کردند کم و بیش آشنا بوده و حتی با توجه به این برداشتها بوده که خواسته است این عهد را که در قرآن میان ذریات بنی آدم و خداوند بسته شده، مطابق حکمت اشراقی ایرانیان و با استفاده از مفاهیم و اسطوره های ایرانی، بیان کند.
در جملۀ او داستان پیمان در قالب اسطوره های مربوط به دو عید اصیل ایرانی، یکی نوروز و دیگر مهرگان، بیان شده و ایرانشهری خواسته است نشان دهد که عید بودن این دو روز به خاطر برقرار شدن نسبت موجودات (که او آنها را «هستی- داد» می خواند) با اصل هستی، یعنی صانع عالم، است، نسبتی که به زبان قرآن «عبودیت» (بندگی) خوانده می شود.
در حقیقت حتی پیش از این که ایرانشهری از پیمان خداوند متعال با نور و ظلمت سخن گوید برخی از مفسران مسلمان در تفسیر خود از آیۀ «الست بربکم» از احادیثی استفاده می کردند که در آنها ذریات بنی آدم به دو دسته تقسیم می شدند، دسته ای سپید و دسته ای سیاه، دسته ای روشن و دسته ای تاریک.
تفسیر یا تأویل اسطوره «عهد الست» به عنوان یک داستان خیالی و زبان حالی قبل از ابوحامد غزالی، توسط متکلمان معتزلی هم ارائه شده بود ولیکن بعید است که ایرانشهری نیز قائل به چنین برداشتی بوده باشد و از پیمان خداوند با نور و ظلمت در نوروز و مهرگان معنای مجازی اراده کرده باشد، هر چند که او یک فیلسوف بود و فیلسوف بودن معمولاً مانع می شدکه وی عهد الست را حادثه ای حقیقی تلقی کند، حادثه ای که در عالم روحانی یا مینوی رخ می دهد.