چکیده:
با تشدید بحرانهای زیس تمحیطی، یار یگرفتن از دین برای رفع آ نها در اواخر
قرن گذشته، کانون توجه جهانی بود. در ایران نیز مراکز علمی مانند مرکز الگوی
اسلامی ایرانی پیشرفت، درصدد تدوین الگوی پایه محیط زیست برآمد. بررسی
سه دهه گذشته نشان داد رویکرد دینی باید وظیفهگرا باشد زیرا بدون فرامین
الهی نمیتوان درک درستی از داوری اخلاق محیط زیست پیدا کرد. بدی نمنظور،
لازم است تا نسبت به طراحی الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت با پایه حفظ محیط
زیست اقدام کرد و پس از تدوین پارادایم متعالی برای مبانی اخلاق محیط
زیست اسلامی ایرانی، آرمان این الگو را باید تحقق مسئولیت خلیفهاللهی انسان
،« مرمت قلمرو خلافت » نسبت به محیط زیست همراه با حکمت عملی اجتماعی
دانست. « آزادسازی منطقه خلیفهاللهی از نفوذ تخریبی اهریمنان » و « آبادسازی »
برای تحقق یافتن چنین افقی، باید شرایط همگرایی و همافزایی فرایند
اسلامی شدن نهادهای آموزشی و پژوهشی در پرداختن به محیط زیست کشور و
تعامل سازنده با جهان، به ویژه جهان اسلام را به عنوان میثاقی اسلامی ایرانی
فراهم ساخت. رسالت این الگو همانا انجام پژوهشهای نظری و عملی
تبیین کنندة علوم محیط زیست در راستای احیای قداست طبیعت با کمک منابع
اسلامی مانند قرآن و آموزههای اهل بیت است. بالاخره اینکه، تدابیر را باید
تبیین عینی، ذهنی و سیستمی مبتن یبر اجزای مشهود و نامشهود با رویکرد
فرارشتهای و تعامل حداکثری متخصصان علوم تجربی و دینی (اسلام) به منظور
پاسخگویی به نیازهای نسلهای حال و آینده و برآوردن حکیمانه انتظارات
معنوی مورد نظر خالق هستی دانست.
خلاصه ماشینی:
1. Mather سال پنجم ، شماره دهم ، پاييز و زمستان ١٣٩٦ نگارندة اين سطور با انجام رساله دکترا خود در دهه ١٩٩٠ در استراليا نيز اعلام کرد رويکرد پراگماتيسم به پايداري بايد با رويکرد متعالي که بر جنبه هاي فلسفي و ديني پايداري تأکيد دارد، همسو باشد زيرا بشر بارها تلاش کرده است تا جامعه را در شرايطي مانندِ بحران هاي زيست محيطي حال حاضر بدون درنظرداشتنِ باورها، ارزش ها و اعتقادهاي ديني و با قراردادهاي هنجاري خودساخته اداره کند اما جامعه اي که صرفاً با اين نوع هنجارها اداره شود، جامعه اي است بحران زده که همواره متوجه معضلي ميشود که پيش تر به آن نيانديشيده ، براي آن قراردادي تنظيم نکرده و توان خروج از آن را نيز ندارد، زيرا يک حکم قُدسي مُتعالي همه جانبه بر جامعه حاکم نيست (طاهرزاده ، ١٣٨٩).
سال پنجم ، شماره دهم ، پاييز و زمستان ١٣٩٦ با توجه به اين واقعيت که پارادايم ها، جهان بيني هايي همراه با فرض هاي خاص هستند ( Teddlie ٢٠٠٩ ,and Tashakkori)، اجزاي هستي شناسي ، شناخت شناسي، روششناسي (شاه ولي و همکاران ، ١٣٨٦؛ افضلي ، ١٣٨٩) و ارزش شناسي ( ,Plack ;٢٠٠٩ ,Knutsen ;١٩٩٧ ,Heron and Reason ٢٠٠٥) را شامل مي شوند.
هرچند اسلام براي شناخت محيط زيست همانند پارادايم هاي علمي به ويژه انتقادي و ساختارگرايي، از عينيت ها آغاز ميکند و بر تعامل عين و ذهن تأکيد دارد، ولي براي اين شناخت با صرف علم متوقف نمي شود و براي تعالي هرچه بيشتر شناخت طبيعت ، از ديگر منابع معرفتي مثل سال پنجم ، شماره دهم ، پاييز و زمستان ١٣٩٦ قرآن، عرفان و مکاشفه نيز بهره مي گيرد که به دليل اين تنوع منابع شناخت ، امکان حفظ هرچه بيشتر طبيعت فراهم مي شود.