چکیده:
رتوریک را مترجمان اغلب به بلاغت، معانی و بیان، خطابه و سخنوری ترجمه کردهاند. یونانیان فن خطابه را «رتوریکا» و خطیب را «Rhetor»، مینامیدند. همانگونه که زیبایی حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخشهای گوناگون آن است، زیبایی و رتوریک شعر هم حاصل زیبایی واحدهای ساختاری آن از جمله توجه به ساختار آوایی و استفاده از فنون و روشهایی است که تاثیرات زیباییشناختی آوای کلام را برجستهتر و بیشتر میسازد. در غزلیّات مولانا چنان آفرینشهای شاعرانه و پردازشهای هنرمندانه و ظرایف گوناگون هنری دیده میشود که چیرگی مولانا را هم در بیان مفاهیم و هم در به کارگیری زبان بهخوبی نشان میدهد؛ تسلط مولانا بر زبان سهم بهسزایی در هنرمندی و خلاقیت ادبی او دارد. مولانا بهعنوان یکی از برجستهترین شاعران و عارفان ایرانی از عوامل و عناصر آوایی زبان در جهت موسیقایی ساختن کلام خود و در نتیجه تاثیر بیشتر آن بر مخاطب، بسیار هنرمندانه بهره برده است، وی با شناخت ظرفیتهای زبانی بهویژه در حوزه آواشناسی ضمن خلق تصاویر و تناسب موسیقیایی به انتقال مفاهیم بهخوبی توجه کرده است. تا جایی که میتوان مشخصه بارز شعر او را، گزینش و انتخاب عناصر صوری مناسب در جهت القای معنای شعری، دانست؛ بهگونهای که غزل او نه تنها ابزاری مناسب و کارآمد برای انتقال مفاهیم والا در اندیشه عرفانی اوست، بلکه محملی زیبا و موسیقیایی برای تحتتاثیر قرار دادن احساسات و عواطف زیباییپسند مخاطب است. نتایج این پژوهش که به شیوه کتابخانهای و براساس روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که مولانا خوشههای آوایی را در تمام سطوح واجی، واژگانی و نحوی بهصورت مناسب و بهجا به کار گرفته است.
اهداف پژوهش:
سوالات پژوهش:
1. ساختار آوایی غزلیات مولانا از لحاظ رتوریک و زیباشناسی چگونه است؟
2. غزل مولانا چگونه در قالی صفوی انعکاس یافته است؟
Translators often translate rhetoric as rumor, semantics, sermon, or eloquence. Romans called oratory and orator as rhetorica and rhetor respectively. As the beauty of an architecture is the product of the exquisiteness of its different parts, rhetoric and aesthetic aspects of poetry is also the result of the aesthetics of its structural units, including the attention to the phonetic structure and the use of techniques and methods that enhance the aesthetic effects of the vocal of speech more and more. Jalal ad-Din Muhammad Rumi (Mawlana)’s skill in expressing concepts and using language is shown in his sonnets by utilizing poetic creations and artistic processing as well as various figures of speech. The mastery of Mawlana on language has a great contribution to his artistic personality and literary creativeness. As one of the most prominent Iranian poets and mystics in Iran, Rumi has skillfully used the phonological elements of the language to musically create his own words and, as a result, has had a greater impact on the addressee. By using his knowledge of language capacities especially in the field of phonology, he has not only made music and formed pictures but also has paid special courtesy to transfer the necessary concepts to the addressee. Hence, Mawlana’s prominent and distinguishing feature in this field is his selection of appropriate formal elements in order to induce his poetic meanings in a way that his sonnets are not only regarded as a suitable tool to transfer the supreme concepts of his mystic thought, but also as a kind of musical tool to impress the aesthetic emotions of the addressee. Results of this research, which are based on a bibliographic and descriptive-analytical method, show that Rumi has used phonetic clusters at all phonological, lexical and syntactical levels appropriately.
خلاصه ماشینی:
از جمله روي قالي نفيس اردبيل که در ۹٤٦ هجري قمري برابر ١٥٣۹ ميلدي براي شاه تهماسب اول صفوي )دومين پادشاه از سلسله صفويه که تشيع را مذهب رسمي ايران قرار دادند( بافته شده است و اکنون در موزه ويکتوريا و آلبرت لندن موجود است و اين مطلع از غزل حافظ ديده ميشود: جز آســـتان توام در جهان پناهي نيســـت ســـر مرا به جز اين در حواله گاهي نيســـت در جاي ديگر آن قالي اين اشعار را بافته اند: اي خـــوش آن که در بـــزم مراد ســـايه وش در قـــدم شـــاه افتـــاد روي بنهـــاد بـــه ره چـــون خورشـــيد کـــرد فرش قدمـــش مـــوي ســـفيد اين نه فرش اســـت گل نســـرين اســـت پـــرده ي ديـــده ي حـــور العين اســـت اين شعر، قالي نقش ترنج با گل و جانور در موزه متروپوليتن نيويورک ديده ميشود: اي در دل للـــه داغ از دســـت غمـــت واي نرگـــس و گل فرش حريم حرمت از حســـرت پابـــوس تو اي ســـرو روان افتـــاده گل و ســـبزه بـــه زيـــر قدمت ) امين، ١٣۹٢: ٦( زيبايي شناسي آوايي غزل مولنا در قالي های صفوي در آغاز غزل مورد بررسي را از نظر ميگذرانيم: اي رستخيز ناگهان وي رحمت بيمنتها اي آتشي افروخته در بيشة انديشه ها امروز خندان آمدي مفتاح زندان آمدي بر مستمندان آمدي چون بخشش و فضل خدا خورشيد را حاجب تويي اوميد را واجب تويي مطلب تويي طالب تويي هم منتها هم مبتدا در سينه ها برخاسته انديشه را آراسته هم خويش حاجت خواسته هم خويش کرده روا اي روح بخش بيبدل وي لذت علم و عمل باقي بهانه است و دغل کاين علت آمد وان دوا ما زان دغل کژبين شده با بيگنه در کين شده گه مست حورالعين شده گه مست نان و شوربا اين سکر بين هل عشق را وين نقل بين هل نقل را کز بهر نان و بقل را چندين نشايد ماجرا تدبير صدرنگ افکني بر روم و بر زنگ افکني واندر ميان جنگ افکني في اصطناع ليري مي مال پنهان گوش جان مينه بهانه بر کسان جان رب خلصني زنان وال که لغ است اي کيا خامش که بس مستعجلم رفتم سوي پاي علم کاغذ بنه بشکن قلم ساقي درآمد الصل (رجوع شود به تصویر صفحه) تصوير شماره ١ تصوير قالي کرمان با طرح شعر پارسي ١-توازن آوايي: توازن آوايي به تکرار منظم و معنادار و هماهنگ صامتها و مصوتها گفته ميشود، اين تکرار گاه ميان دو واژة متوالي است و گاه ميان تمامي واژگان در سطح مصراع يا بيت.