چکیده:
یکی از دغدغههای حکیمان الهی، شناخت حقیقت نفس و اسرار آن بوده است. از ویژگیهای نفس، تجرّد آن میباشد؛ زیرا اگر این ویژگی به اثبات نرسد، برخی موضوعات مانند معاد با تردیدهایی مواجه خواهد شد. برخی از حکیمان معیارهایی متفاوت در تعریف تجرّد ارائه نمودند. اکنون این پرسش به ذهن خطور میکند که کدام یک از تعریفهای موجود، جامع افراد و مانع اغیار می باشد؟ این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، نخست به تعاریف مورد نظر از نفس و تجرّد آن پرداخته و در ادامه، نقدهایی دربارۀ این تعاریف ارائه میشود. با توجه به نقدهایی مانند عدم جامعیت در افراد، عدم مانعیت در اغیار و پیشرفتهای علوم تجربی و شمول تعریف بر مادیّاتی که غیر قابل درک با حواس ظاهری هستند، چنین نتیجه گرفته می شود که تعریفهای ارائه شده دارای ابهاماتی بوده و در ادامه، تعریف پیشنهادی ذکر میشود.
خلاصه ماشینی:
برخی از تعریفها بر مبنای خاص هستیشناختی مبتنی است؛ به عنوان نمونه،مشائین که به وجود هیولا معتقدند، تجرّد را بر این اساس تعریف میکنند که موجود مجرّد، موجودی است که دارای هیولا نباشد؛ اما اشراقین از آنجا که اساساً به وجود هیولا اعتقاد ندارند، نمیتوانند از این معیار برای تعریف مجرّد استفاده کنند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که کدام یک از تعریفهای تجرّد در بحث تجرّد نفس، جامع افراد و مانع اغیار میباشد؟ چه تعریفی میتواند تجرّد را به معنای دقیقش به طور واضح ارائه نماید؟پژوهشهای گوناگونی دربارۀ معنای تجرّد نفس انجام شده است؛ ولی نوشتاری که بهطور جامع بتواند تعاریف مختلف را گردآوری کرده و به تحلیل آنها بپردازد، وجود ندارد.
»(ابنسینا، 1375:ص46) در این عبارت، ابنسینا نفس را عامل قوام موضوع میداند؛ بدین معنا که موجود دیگری بدان تکیه کرده و وابسته به نفس است و از آنجا که هر چه که تکیهگاه موجود دیگری باشد، جوهر محسوب میشود، میتوان چنین برداشت کرد که نفس علاوه بر ویژگی کمال بودن، دارای ویژگی دیگری به نام جوهر بودن نیز هست.
برخی از تفاسیر، از تجرّد بر اساس مبنای خاص هستیشناختی مبتنی است؛ بهعنوان مثال مشائین تجرّد را بر اساس اعتقاد خود به وجود هیولا تفسیر میکنند به این معنا که از نظر ایشان موجود مجرّد، موجودی است که دارای هیولا نباشد؛ اما اشراقیین نمیتوانند از این تعلیل برای تعریف موجود مجرّد استفاده میکنند؛ زیرا آنها اساساً به وجود هیولا اعتقاد ندارند (سهروردی، 1375، ج2: ص75) تا نبود آن را موجب تفاوت میان موجود مادّی و مجرّد بدانند.