چکیده:
هدف از این پژوهش، آشنایی با پترارک1 و شناخت سبک و سیاق و نگاه این شخصیت به معشوق و جلوههای آن در شاخهی ادبیات غنایی و پیدا کردن وجوه مشترک و افتراق آن با سعدی که از بزرگان ادبیات زبان پارسی است، میباشد. در این مقاله با استفاده از منابع موجود، نظیر غزلیات سعدی و ترجمهی بخشی از سرودههای فرانچسکو پترارک و دیگر منابع قابلدسترسی و با استفاده از گردآوری دادهها، تجزیهوتحلیل، بررسی تطبیقی صورت گرفته است. آشنایی با سبکی از ادبیات غربی و با هدف ارتقاء فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی و شناخت بیشتر سنتهای ادبی از اهداف دیگر این پژوهش میباشد. در نتیجه این تحقیقات و پژوهش، مشترکات و تفاوت دیدگاههای این دو شاعر نسبت به معشوق و جلوههای آن شناخته خواهد شد. صعبالوصول بودن معشوق، شایستگی مقام معشوق و نگاه یکسان و مشترک آنان به معشوق در بعضی جهات از بارزترین شباهتها و کلیت داشتن و جفاکار بودنِ معشوقِ سعدی و فردیت داشتن و مهربان بودنِ معشوقِ پترارک از تفاوتهای اشعار این دو شاعر بزرگ میباشد.
The first purpose of this original research is to present and the to know better the love poetry and the essential elements of poetics of Francesco Petrarca, the famous Italian love lyrics father who set up Humanism in Europe, with a particular textual emphasis on the different points of convergence between his love lyrics and those of his contemporary, a great Persian poet, Saadi. In this paper, using some available sources and making a series of textual and lexical analyzes on two corpus available in comparison, we look for the thematic and stylistic similarities between two poetry collections that are the main subject of this study. Another aim of this research is to find the different points of divergence that recurs normally in two eastern and western poets’ works from the general point of view of the figure of the beloved one who is the principal subject of the poems in question.
خلاصه ماشینی:
زخاکم رشک ميآيد که برسر مينهي پايش / که سعدي زير نعلينت ، چه بودي گر ترابستي (همان ، ٧٧١) معشوق در سونت هاي پترارک نيز مانند معشوق در غزليات سعدي جنبه ي روحاني يافته است خصوصا در بخش دوم اشعار وي که لئورا از دنيا رفته است ؛ براي عاشق ، مقامي شايسته و والا پيدا ميکند.
«و يقينا سراي خويش را در سپهر پنجم برنخواهد گزيد: بلکه چنان چه اراده فرمايد و به نقطه اي بالاتر عروج فرمايد، 6 بررسي جلوه هاي معشوق در اشعار سعدي و پترارک نيک ميدانم که برجيس و تمامي ديگر ستارگان را مغلوب خواهد ساخت !» (پترارک، سونت ٣١) «لئورا – با اينکه وجود واقعي وي به ثبت رسيده است - شخصيتي ادبي است که در نحوه ي خوانده شدن و سروده شدن در ميان اشعار شاعر عاشق در حقيقت تبديل ميشود به محبوبي ساخته وپرداخته دستان ماهر عاشق خويش يا همان شاعر است تا به وسيله آن ابيات سرود نامه رنگ و عطر عاشقانه به خود بگيرد.
سعدي خط سبز پشت لب يار را به چشمه ي حيوان تشبيه کرده است که نگاهي به آن باعث زندگي جاويدان و عمر ابدي ميشود: خط سبز و لب لعلش به چه مانند کني/ من بگويم به لب چشمه ي حيوان ماند (همان ، ٣٢٥) 13 فصلنامۀ جستار نامۀ ادبيات تطبيقي ، سال دوم ، شمارة پنجم ، پاييز ١٣٩٧ در سونت هاي پترارک که در دسترس قرار دارد و مورد بررسي واقع گشته چيزي که معادل ، خط و خال در اشعار سعدي باشد، يافت نشده است .