خلاصه ماشینی:
"آنچه مسلم است این است که اصل زندگی و تکامل و مرگ و تجدید حیات در همه عناصر طبیعت و در نتیجه در همه جلوههای مدنیت صادق است آهنگ حرکت در مسیر نظمپذیری و زیباسازی نیز برای شعر بمنزله نوعی مداومت و استمرار حیات است که اگر به تبعیت از نظام و آئین بقای رویدادهای دیرپای زمان هم از سنت مایه بگیرد و هم به بدعت توجه کند لیاقت بقاء و صلاحیت حیات را از دست نمیدهد و در نتیجه از جوشش و حرکت و شکفتگی باز نمیماند یکی از نشانههای اعراض و عصیان شعر از قبول نظامات مربوطه به بقای رویدادهای دیرپای آنست که در اصول و ارکان ساختمان آن(وسیله) زیباسازی و ایجاد موازنه جای گزین(هدف)انتقال اندیشههای زیبای شاعرانه و مجردات ذهنی شود بدین معنی که اگر اندیشه تزئین عبارات از طریق انتخاب اوزان و قوافی زیبا چنان در ارکان سخن رخنه کند که(هدف)را تحتتأثیر (وسیله)قرار دهد و برتری فرع بر اصل بمرحلهای برسد که شعر بجای اینکه مبین عواطف و احساسات باشد در قفس آهنین وزن و قافیه اسیر و سر کوفته شود نه تنها آهنگ نظمپذیری و زیباسازی آن کند میشود بلکه منجر به بروز عکس العمل انقلابی-بصورت شکستن کلیه ضوابط و مقررات سخن و ری میشود این عکس العمل نیز یک امر طبیعی و قطعی و لازمه سیر کلی و تکاملی همه عناصر سازنده تمدن بشر است."