خلاصه ماشینی:
شما به مسئلهای ریشهای و بسیار مهم اشاره کردید، یقیناً رو آوردن به دنیا و گسستن از معنویت و هدف قراردادن لذتجوی و منفعتطلبی، مهمترین عامل انحراف در میان خواص و عوام است اما پرسش مهمى که در اينجا مطرح مىشود آن است که چه شد که پس از پيامبر| اين معنويت به افول گراييد و دوباره جامعه مسلمانان بسترى براى احياى امور غيرارزشى گرديد و سالهاى سال، جامعه اسلامى را در سيطره خود قرار داد؟ ( افول معنويت، معلول یک سرى علل و عواملى بود که پس از رحلت پيامبر| در خواص و بزرگان جامعه اسلامى و به تبع آن، در پيروان آنها به وجود آمد.
اگر چنين نيست، پس خروج امام× براى امر به معروف و نهى از منکر و احياى سيره پيامبر| چه توجيهى را برمىتابد؟ آنچه به وضوح از اين کلمات نورانى امام استفاده مىشود آن است که خواص جامعه در زمان آن امام، گرفتار چنين آسيبهايى بودند و گرفتارى در دام چنين آسيبهايى بود که يا آنها را از يارى امام بازداشت و يا در صف مقابل امام قرارشان داد.
یکى از عوامل انحراف خواص در صحنه کربلا، عدم بصيرت بود؛ يعنى آنچه باعث شد تا سيدالشهدا× به شهادت برسد و اهلبيت او با آن وضع به اسارت بروند، و ساير ظلمها و جناياتى که به وقوع پيوست، ناشى از بىبصيرتى خواصى بود که در زمان امام حسين× و در صحنه کربلا حاضر بودند و نتوانستند حق را از باطل تمیيز دهند.