چکیده:
این مقاله در صدد است به فرآیند شکلگیری و هژمون شدن گفتمان غرب زدگی در ایران بپردازد. در شناسایی سازوکار کشمکشها و منازعات اجتماعی، نظریۀ گفتمان لاکلاو و موف یکی از کارآمدترین روشها است که به عنوان چارچوب و استراتژی تحقیق پیش رو برگزیده شده است. با اتکا به این نظریه، پی میبریم گفتمان غرب زدگی تصویری که از گفتمان غربگرای تجدد خواه و مدرنیزاسیون ارائه میدهد، تصویری از شکافها و انشقاقهای فزایندۀ هویتی سوژه هاست که طی سلطۀ پارادایم صنعتی غرب و وابستگی اقتصادی- سیاسی شکل گرفته است. پس از ارائه چنین تصویری و با استفاده از زمینههایی که در ایجاد تزلزل و بیقراری در گفتمان حاکمیت به وجود میآورد، با بهرهگیری از دال «اصالت و هویت»، به طرد و حاشیه رانی دالهای گفتمان غرب گرای حاکمیت پرداخته و با غیریت سازی از غرب، شرایط لازم را برای ساختار شکنی همه جانبۀ گفتمان رقیب و هژمون شدن خود فراهم میکند.
This article seeks to address the process of formation and hegemony of the Westoxification discourse in Iran. In identifying the mechanism of conflict and social conflict, Laclau and Mouffe's theory of discourse is one of the most effective methods that has been chosen as the framework and strategy for the forthcoming research. Relying on this theory, we find that the Westoxification discourse, the image of the Westernist discourse of modernism and modernization, is a picture of the increasing divisions and divisions of subjects' identities formed during the domination of the Western industrial industrial paradigm and economic-political dependence. After presenting such an image and using the grounds that it creates in creating instability and restlessness in the discourse of the government, using the sign of "originality and identity", he rejected and marginalized the signs of the Western discourse of the government and by alienating from the West, it provides the necessary conditions for the comprehensive dismantling of its rival discourse and its hegemony.
خلاصه ماشینی:
نشانه ها و مفاهیم اصلی گفتمان غرب زدگی در بسترِ شناسـایی و کشـفِ درمانِ همین بیماری مفصل بندی شده که در صدد است با تعیین چندجانبـه بیمـاری غـرب زدگی در کلیت اجتماع و ساختارهای سیاسی، اقتصادی_خاصـه بعـد از کودتـای بیسـت و هشـت مـرداد_ نظـامی از ایسـتارها را صـورت بنـدی کـرده تـا ثابـت کنـد سـوژه هـای_ روشنفکران ،حاکمان و تحصیلکردگان _ غربزده ، مخل توسعۀ درون زا و اسـتقلال کشـورند و لذا طرد و حاشیه رانی این سوژه ها، نوعی سیاست و گفتمانِ مقابلـه ای و رهـایی بخـش از سلطۀ گفتمانِ استعمار و امپریالیسمِ سـرمایه داری خواهـد بـود، و اگـر بپـذیریم کـه تمـامی تحولات اجتماعی محصول منازعات معنایی میان گفتمان ها با هـدف دسـتیابی بـه هژمـونی است (کسرایی، ١٣٨٦: ٣٠) گفتمان غرب زدگی منازعـه معنـایی مرکـزی خـود را بـا قطبـی سازی بین هویت اصیلِ بومی(سنتی) و هویت خودباختۀ غربزده (متجـدد) و تبیـین منفـی آن به گونه ای سامان می دهد که یگانه عامل نابسامانی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگـی کلیـتِ تاریخ و جامعه ایران مدلولِ تجدد غربی و غـرب زدگـی اسـت .
٩. اقتصاد اراده گرایانه سوسیالیستی گفتمان غرب زدگی، دالِ اقتصاد را با مدلولِ وابستگی به نفت ، مهمترین بنیانِ اسـتقرارِ نظـام سیاسی-اجتماعی غربزدة گفتمان حاکمیت و سلطۀ امپریالیسم می داند کـه بایـد بـا طـرد و حاشیه رانی وقتۀ وابستگی به نفت ، اقتصاد را به ابژه ای مستقل ارتقـا داد، امـا تحـتِ سـیطرة سرمایه داری امپریالیسم و با وجود سوژه های غربزده ، زدودنِ این وابسـتگی عمـلا نـاممکن است : تا در سال ١٣٢٩ که نفت ملی می شود و آمریکا کیش می دهـد و مهـره هـای شـطرنج یکی پس از دیگری عوض می شوند.