چکیده:
دو رمان «نفس تنگی» و «کوچ شامار» اثر فرهاد حیدری گوران به فاصله ده سال 1398- 1387منتشر شدهاند. این دو رمان دو بخش از یک سهگانه(تریولوژی) محسوب میشوند که بخش اول آن هنوز منتشر نشده است. بنا به گفته نویسنده در این سهگانه سه واقعه و فاجعه تاریخی روایت شده است؛ بمباران شیمیایی روستاهای زرده و بابایادگار و نساردیره در تابستان 1367، زلزله آبان ۱۳۹۶ کرمانشاه و زندگی درماندگان و معتادان در یک کمپ نجات. گوران در این سهگانه که باید از آن به عنوان «ادبیات اقلیت» نام برد ضمن بهره گیری از فرم دفاتر آیینی یارسان به تمهیدات مدرن و پست مدرن رمان نویسی نیز توجه داشته و برای نخستین بار شگرد وبلاگنویسی در رمان فارسی را به کار بسته است. در این مقاله شیوههای بهرهگیری این نویسنده از تمهیدات ابرمتنی(devices Hypertextual) و چگونگی رویکرد او به سایبرفمینیسم مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
گوران در اين سه گانه که بايد از آن بـه عنـوان «ادبيـات اقليت » نام برد ضمن بهره گيري از فرم دفاتر آييني يارسان به تمهيدات مدرن و پسـت مدرن رمان نويسي نيز توجه داشته و براي نخستين بار شگرد وبـلاگ نويسـي در رمـان فارسي را به کار بسته است .
او در ادامه مقاله اش چنين استدلال کرده است ؛ «به هر حال «نفس تنگي» به صورت يکي از اولين رمان هايي که در ساحت وب نفس کشيده ، و از امکانات آن براي پيشبرد روايت استفاده کرده خواهد ماند و جزو معدود نوول و رمان هاي خوبي است که در دهه هشـتاد نوشـته شده است »(همان ).
آغاز رمان چنين است : «عکس همه مان روي آن صفحه روشن بـود؛ کـژال ، ربـاب ، دانيـال ، آتوسـا، آقاي خالدي، اردوان قالياني، قهرمان ملاقادر، دغاغله ، ميژو، آقـاي حقيقـي، توتياخانوم ، کامران ، باوگه ، ماريا مينورسکي و حتي عکس آن دختـر چشـم آبي انگليسي که در يکي از صفحات اين کتاب ، نور چراغ قوه را مي اندازد به جاده تاريک »(نفس تنگي: ١).
ربـاب همـه زنـاني را کـه بـا مديرعامل در ارتباط هستند رقيب خود مـيدانـد و آن هـا را در ذهـن خـود، و از طريـق روايت سازي، از پا در مي آورد اگر در فصـل اول ايـن سـنگ آسـياب اسـت کـه همچـون استعاره به کار مي افتد در اين فصل ، سنگ هاي درماني زن همسايه است که بـه ذهنيـت رباب شکل مي دهد و قصه دختر چشم آبي، بازارياب بين المللي شرکت خالدي و شرکا به قصه خالدي در دوران جنگ پيوند ميخورد.