چکیده:
تبیین موضوع: همبستگی اجتماعی و عدم تمایز میان افراد بر اساس ویژگیهای اقتصادی – اجتماعیشان از جمله مهمترین اهداف اسلام است که امروزه تحت عناوینی همچون جوامع مختلط و تنوع در محیطهای شهری، نمود پیدا کرده است. علیرغم اهمیت این موضوع، جوامع شهری هماکنون با پدیدۀ جدایی جغرافیایی و جامعهشناختی بین گروههای مختلف ساکن در شهر و پیامدهای ناشی از آن از جمله فقر، محرومیت، فاصله اجتماعی، فردگرایی، بیهویتی، بیکاری، بدنامسازی و کاهش تعاملهای بینگروهی و افزایش تعاملهای درونگروهی مواجه هستند؛ لذا شناسایی دلایل عدم شکلگیری جوامع مختلط در شهرهای کشور، میتواند ضمن تحقق انگاره اسلام، زمینههای لازم برای شکلگیری این جوامع که بهعنوان سیاست ضدجدااُفتادگی شناخته میشوند را فراهم سازد. روش: پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحلیل محتوا کمی و با استناد به نتایج مستخرج از 37 پژوهش که در میان سالهای 1372-1395 انجام شدهاند دلایل عدم شکلگیری جوامع مختلط را در شهرهای ایران مورد بررسی قرار دهد. یافتهها: یافتهها نشان میدهند که به صورت کلی چهار عامل اقتصادی–اجتماعی، ترجیحات شخصی، بازار زمین و مداخلات و تصمیمات دولتی در عدم شکلگیری جوامع مختلط و بروز جدااُفتادگیهای جغرافیایی و جامعهشناختی دخیل هستند که سهم عوامل اقتصادی–اجتماعی و مداخلات دولتی بیشتر از سایرین است. همچنین با بررسی رابطۀ همبستگی بین عوامل چهارگانه مشاهده میشود که این مداخلات و سیاستهای دولتی است که با تأثیراتی که بر زندگی مردم دارند آنها را به جدایی بر اساس ویژگیهای اقتصادی و اجتماعیشان مجبور میکنند. توزیع نامتعادل کالاها و خدمات، سیاستهای تبعیضی و عدم رسیدگی به روستاها و بروز پدیده مهاجرت از جمله مهمترین عوامل بروز جدااُفتادگی هستند که میتوان نقش دولت را در آنها دید. نتایج: بنابراین مهمترین چالش پیش روی شکلگیری جوامع مختلط در شهرهای ایران را میتوان مداخلات و تصمیمات دولتیای دانست که ضمن اثرگذاری بر عوامل اقتصادی – اجتماعی و بازار زمین و مسکن، شهرها و شهروندان را نیز تحت تأثیر خود قرار دادهاند.
Objective:Social cohesion and lack of distinction among individuals based on their socioeconomic features are considered among the most critical goals of Islam, which are called mix communities or diversity in the urban environments these days. Despite the importance of forming mix communities, nowadays cities are encountered with geographical and societal segregation and its consequences such as poverty, deprivation, social distance, individualism and lack of identity, joblessness, stigmatisation and the loss of out-group interactions. Thus, identifying the factors involved in the non-formation of mix communities in cities can contribute to the implementation of Islam's idea and planners to support mix communities as an anti-segregation policy. Methods: Therefore, barriers to the formation of mixed communities were identified through conducting a content analysis in studies dedicated to urban segregation in Iranian cities. Hence, 37 studies which were conducted between 1993-2016, were recognised and considered as data fo the current research. Results:Results suggested that socioeconomic and governmental interventions factors play more critical roles than other factors in the emergence of urban segregation, either geographical or sociological. The Kramer correlation among these factors also indicated that government interventions have a strong association with socioeconomic and land market factors. Therefore, It can be concluded that governmental decisions and interventions are the primary sources of individuals segregation which hinder mixed communities from shaping. Uneven distribution of goods and services, discriminatory policies and ignoring rural-urban areas are among the most prominent factors led to segregation which are caused by the government. Conclusion: Therefore, the most significant challenge which hinders mixed communities from forming is a governmental intervention which not only affected socioeconomic and lands market factors but affected cities and citizens too.
خلاصه ماشینی:
عليرغم اهميت اين موضوع ، جوامع شهري هم اکنون با پديدة جدايي جغرافيايي و جامعه شناختي بين گروه هاي مختلف ساکن در شهر و پيامدهاي ناشي از آن از جمله فقر، محروميت ، فاصله اجتماعي، فردگرايي، بيهويتي، بيکاري، بدنام سازي و کاهش تعامل هاي بين گروهي و افزايش تعامل هاي درون گروهي مواجه هستند؛ لذا شناسايي دلايل عدم شکل گيري جوامع مختلط در شهرهاي کشور، ميتواند ضمن تحقق انگاره اسلام ، زمينه هاي لازم براي شکل گيري اين جوامع که به عنوان سياست ضدجداافتادگي شناخته ميشوند را فراهم سازد.
نتايج : بنابراين مهمترين چالش پيش روي شکل گيري جوامع مختلط در شهرهاي ايران را ميتوان مداخلات و تصميمات دولتي اي دانست که ضمن اثرگذاري بر عوامل اقتصادي – اجتماعي و بازار زمين و مسکن ، شهرها و شهروندان را نيز تحت تأثير خود قرار داده اند.
از جمله اين تحقيقات ميتوان به پژوهش هاي متخصصيني همچون افروغ (١٣٧٦)، رهنما (١٣٧٧)، اعظم آزاده (١٣٨٢)، افراخته و عبدلي (١٣٨٨)، محمد زاده (١٣٨٨)، مشکيني و رحي ي (١٣٩٠)، اميرفخريان (١٣٩٢)، قضايي (١٣٩٣)، کاظمي تاري و همکارن (١٣٩٤) ا شاره نمود.
بالا بودن فراواني مؤلفۀ اقتصادي – اجتماعي و به نسبت پايين بودن مؤلفۀ ترجيحات شخصي ميتواند گوياي اين مهم باشد، که از نظر نگارندگان مطالعات شناسايي شده ، اگر چه عواملي همچون ، مذهب ، نژاد، سطح تحصيلات ، موقعيت شغلي و کيفيت مسکن منجر به عدم شکل گيري جوامع مختلط و بروز جداييگزيني شده اند، اما اين پديده به صورت داوطلبانه نبوده است ؛ بلکه مردم تحت شرايطي مجبور به جداافتادن از جامعه و تمرکز در نقاط خاصي از شهر شده اند.