چکیده:
گادامر همچون افلاطون «دیالوگ» را مبنای شناخت میداند، بدین معنا که ما از طریق دیالوگ اشیا پیرامون خودمان را میشناسیم. روشن است که برای تحقق دیالوگ، دست کم، دو طرف لازم است. در افلاطون، حداقل در نگاه اول، چنین به نظر میآید که طرفین دیالوگ دو شخص هستند. آیا در گادامر هم چنین است؟ برای این پرسش در میان مفسرین گادامر دو پاسخ وجود دارد. الف) اکثر آنها دیالوگ میان اشخاص را اساس میدانند. به نظر آنها، ما بهمثابه اشخاص برای شناخت جهان و اشیاء پیرامون خودمان باید گرد هم آییم و با یکدیگر گفتگو کنیم. ب) اما برخی از آنها همچون فیگال Günter Figal خود اشیا را نیز دوشادوش اشخاص طرفی برای گفتگو میشمارند؛ زیرا انسان و جهان هر دو در گادامر زبانمند هستند. اشیاء نیز زبانمند هستند و چیزی برای گفتن دارند. فهم و شناخت در گفتگوی زبانی میان انسان و جهان بهمثابه طرفین گفتگو، یعنی بهمثابه من/تو، رخ میدهد. در این مقاله میکوشیم نشان دهیم که هر دو نحوهی «گفتگوی میان انسان و جهان» و «گفتگوی میان اشخاص» در هرمنوتیک فلسفی گادامر به همراه یکدیگر مبنای شناخت و فهم هستند.
Gadamer, like Plato, considers “dialogue” as the basis of the knowledge; that is, we know things around us through the dialogue. It is clear that, dialogue needs, at least, two partners. In Plato, at least at first glance, it seems that the partners in dialogue are two persons. Is that so in Gadamer? To this question, there are two answers among Gadamer commentators. a) Most of them think that the dialogue between “persons” is the basis. We as persons must, in their view, come together and make conversation in order to come near to the knowledge of the world and the things around us. b) but, some others, as Figal see the things themselves as a partner in conversation alongside with persons. in Gadamer human being and the world both are of verbal nature. Things also have the verbal nature and have something to say. Understanding and knowledge take place in the verbal conversation between human being and the world as the partner; that is, as I and Thou. this paper tries to show that, in Gadamer's philosophical hermeneutics, “conversation between human being and the world” and “conversation between persons” both are the basis of understanding and knowledge.
خلاصه ماشینی:
اکنون این پرسش پیش میآیـد کـه آیـا انسان تنها در گفتگوی با"دیگری " به مثابه "شخص " به فهمی از "خود شیء" دست مییابـد یا انسان با "خود شیء" نیز میتواند به گفتگو بپردازد و به فهمی از آن دست یابد؟ آیا خـود شیء به عنوان یک اوبژه ی صامت ، یعنی یک «آن »، میتواند طرف دیگر گفتگوی مـا باشـد؟ آیا خود شیء یا خود موضوع به سخن میآید تا همچون یک «تو» با ما سخن بگوید؟ گادامر مدعی است که خود شیء به مثابه متعلق فهم ، چیزی برای گفـتن بـه مـا دارد و در گفتگو مشارکت دارد.
اما تعلق اندیشه و فهم به معنای ایـن نیسـت کـه برساخته ی زبان هستند، بلکه واقعیت را آشکار مـیسـازند؛ زیـرا اشـیا نیـز همچـون انسـان پیشاپیش در خانه ی زبان وجود دارند و انسان در خانه ی زبـان بـا آن هـا پـیش از هـر تفکـر آگاهانه ، مانوس است چنان که انسان در خانه ، با اسباب و وسایل پیش از هر تفکـر آگاهانـه ، انس و الفت دارد.
مـا بایـد طرفین گفتگو در دیالوگ گادامر: اشخاص یا اشیا ١١ نشان دهیم که در اندیشه ی گادامر، از طریق گفتگوی با دیگران ، یعنـی اشـخاص ، بـه فهـم و شناخت کامل تری از هستی و جهان دست مییابیم .
گادامر نه تنها گفتگوی با اشیا را ممکن میداند، بلکه بر این باور است که گفتگوی میـان اشخاص نیز تنها با گشودگی طرفین گفتگو به خود موضوع مورد بحث یک گفتگوی اصـیل و واقعی میشود که به آشکارگی واقعیت میانجامد.