چکیده:
سخن گفتن در مهد و کهل، یکی از زوایای مختلف زندگانی حضرت عیسی علیّه السلام است که قرآن کریم در آیاتی بدان پرداخته است. کیفیتسنجی سخن گفتن در مهد، عمدهترین محور اختلافنظر مفسران است. بهنظر مشهور تکلم عیسی علیّه السلام مربوط به دوران شیرخوارگی و معجزه الهی و رافع اتهام ناپاکی مریم قدیسه و اثباتکننده نبوت عیسی علیّه السلام است؛ اما برخی به دلیل عدم تصریح قرآن کریم به تکلم عیسی در شیرخوارگی، آن را مربوط به دو یا سهسالگی دانسته و معتقدند گرچه طفل در این سن بهطور عادی میتواند تکلم کند؛ اما تکلم عاقلانه و وزین عیسی علیّه السلام در پاسخ به شبهه ناپاکی مادر در سنی که کودک هیچ فهمی از آن ندارد، باعث شد مخاطبان آن را نشانهای از نشانههای الهی بدانند. نوشته پیشرو ضمن ارائه خاستگاه بحث، این دیدگاه را به بوته نقد کشانده و باورمند است چنین تفسیری به دلیل ناسازگاری با دلیل عقلی و حکمت تکلم در مهد، و نیز ناهماهنگی با سیاق آیات و دادههای روایی، قابل پذیرش نیست.
The Holy Quran in several verses has dealt with the different aspects of the life of Jesus (PBUH) particularly when he spoke in the cradle. This case study that how an infant in the cradle could speak is the main point of discrepancy among commentators. It is well known that the Jesus (PBUH) talked [to the people] during his infancy, and it has always been considered as a divine miracle that removed the charge of impurity from the Blessed Virgin Mary and it also proved his divine prophecy. According to some scholars, however, the Holy Quran does not specifically claim that Jesus spoke in infancy. To them the event took place when Jesus was around two or three years old. They hold that although a child can normally speak at this age; but the wise words of Jesus (PBUH) , in response to the suspicion of his motherchr ('39') s impurity at an age of which the child has no understanding, made the audience consider it a divine sign. The present article, while going deep to the origin of the problem, has criticized this notion maintaining that such an interpretation is unacceptable due to its incompatibility with the rational reason, the wisdom of speech in the cradle, and its inconsistency with the context of verses and the data provided by [Ahadith] narrations.
خلاصه ماشینی:
(معرفت، 1386: 7 / 111) آيتالله معرفت براساس آيات 16 تا 30 مريم و آيه50 مؤمنون معتقد است حضرت مريم÷ وقتي پس از تولد مسيح به ميان قوم خود بازگشت كه فرزندش دوران شيرخوارگي را گذرانده و از تولد او چند سال گذشته بود و طبعاً كودك دو يا سه ساله ميتواند سخن گويد و اين امر عجيب و خارقالعادهاي نيست.
(ابنجوزي، 1422: 1 / 283؛ مراغي، بيتا: 3 / 155؛ كرمي حويزي، 1402: 2 / 47؛ ثقفي تهراني، 1398: 1 / 417؛ مكارم شيرازي، 1374: 2 / 550) علامه طباطبايي ذيل آيه «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا» (مريم / 30) كه شروع تكلم عيسي× در مهد است، چرايي اشاره نكردن حضرت به نحوه ولادتش را بدان جهت ميداند كه سخن گفتن كودك مولود، معجزهاي است كه هر چه بگويد جاي ترديدي در حق بودنش نميگذارد، بهخصوص با در نظر گرفتن اينكه در آخر گفتارش بر خود سلام كرد و از پاكي تولدش خبر داد.
(جوادي آملي، 1389: 14 / 297) براساس تفسير مذكور ميتوان دانست پيامبري عيسي× از همان زمان تكلم در مهد بوده؛ زيرا قرآن اين كرامت را به خود حضرت نسبت داده است.
(رازي، 1420: 21 / 527) بنابر آنچه بيان شد مبني بر عدم تكلم حضرت مسيح در شيرخوارگي با تفسير اين آيه رد ميشود؛ زيرا تكلم ايشان نه تنها در مهد بلكه در زمان تولد و قبل از آن هم وجود داشت كه امري خارق عادت و اعجازين است.