چکیده:
ما در اقیانوسی از امور اعتباری زندگی میکنیم؛ امور خاصی مانند پول، بانک، تورم، سنتهای اجتماعی، دانشگاه، رئیسجمهور و قوانین که از واقعیتهای عینی و فیزیکی نیستند و ویژگیهای فیزیکی ندارند. تلقی عمومی از این واقعیتها آن است که انسانها این امور را ایجاد میکنند، اما پرسش مهمی که در این باب مطرح میشود، این است که چرا موجودی مثل انسان، دست به ایجاد چنین اموری میزند؟ آیا انسان نمیتواند بدون اعتبار این امور، به اهداف خود برسد؟ این مسئله در اندیشه هر دو متفکر صاحبمکتب در حوزه امور اعتباری، یعنی علامه طباطبائی و جان سرل مطرح میشود که چرا انسانها در زندگی خود اموری همچون پول، ازدواج، ملکیت، بانک و سازمان را ایجاد یا ابداع کردهاند و جایگاه این امور در فرایند تحقق عمل انسانی چیست؟ در این نوشتار، برای پاسخ به این پرسش، ابتدا اندیشه علامه و سرل در این زمینه بررسی، و سپس چهار تحلیل نو از چرایی و ضرورت صدور اعتبار بیان میشود.
We live in an ocean of conventional affairs: some certain things such as money, bank, inflation, social traditions, university, president, and laws, which are not among objective and physical realities, and have no physical features. Public perception of these realities is that human beings have created them, but the important question is as follows: “Why does a being such as human create such things?” “Are humans not able to achieve their goals without such conventional affairs?” The following questions have been dealt with two thinkers with schools in conventional affairs, i.e. Allama Tabatabaie and John Searle: “Why have human beings created things such as money, marriage, ownership, bank and organization in their lives?” and “What is the status of such things in the process of realization of human action?” To answer these questions in the present article, we have firstly investigated the thoughts of Allama Tabatabaie and John Searle and, then, have stated four new analyses of the reason and necessity of issuing conventional things.
خلاصه ماشینی:
در نظام اندیشه فلسفی ما، این امور را امور اعتباری نامیدهاند (طباطبائی، 1428ق، ص345) و معمولاً هیچ واقعیت وجودشناختیای در ازای آنها قائل نیستند (آملی لاریجانی، 1378، جلسة 2)؛ اما پرسشهای فلسفی جدی و حلنشدهای در اینباره مطرح است؛ مانند اینکه اساساً وقتی گفته میشود در خیابان الف، یک «بانک» وجود دارد، معنایش چیست؟ آیا این قبیل واقعیتها مشمول احکام عام وجودشناختی است؟ فاعلیت انسان نسبت به آنها چگونه است؟ صدور این افعال از انسان، چه نیازی را از وی برطرف میسازد؟ فرایند تحقق این امور به چه شکل است؟ اما در میان این پرسشها دو چیز بهروشنی از یکدیگر قابل تمییز است: یکی اعتبار به عنوان فعلی که از جانب فاعل معتبر صادر شده و منشأ تحقق امور اعتباری است، و دیگری امور اعتباری به عنوان چیزی که حاصل این فعل است.
اساساً چرا فاعلی مانند انسان دست به اعتبار میزند و چه نسبتی میان انسان، افعال و جهان پیرامونیاش وجود دارد که او را به سوی اعتبار میکشاند؟ آیا میتوان فرض کرد که انسان بدون ایجاد اعتبار و امور اعتباری زندگی کند یا اینکه تحقق اعتبار و امور اعتباری، لازمه منطقی تحقق فعالیت انسان، و بخشی از فرایند همه افعال انسانی است؟ دو اندیشمند صاحب مکتب در حوزه امور اعتباری، یعنی علامه طباطبائی و جان سرل، هریک با روش و ادبیات مخصوص خود به این مسئله پرداختهاند که چرا انسانها در زندگی خود اموری مانند پول، ازدواج، ملکیت، بانک و سازمان را ابداع یا اختراع کردهاند و جایگاه دقیق این امور در فرایند تحقق عمل انسانی چیست؟ بنابراین مسئله اصلی مقاله پیشرو آن است که چرا فاعل معتبر، دست به اعتبار میزند؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا به بررسی اندیشه علامه و سرل، و سپس به بیان تحلیل برگزیده خود در این زمینه پرداختهایم.