چکیده:
عصر ما عصر شتاب و سرعت عصر دگرگونی و تغییر است. موج این تغییرات، زندگی همه ما را نیز خواسته یا
ناخواسته تحت تاثیر قرار می دهد. از این رو جامعه ای در جهت سازگاری با تغییرات و رقابت جهانی پیشتاز خواهد
شد که از نیروی انسانی ماهر و متخصص، خلاق و خودباور برخوردار باشد. در جهان امروز تفکر و نوآوری و
کارآفرینی و استفاده از آن در سازمان ها امری اجتناب ناپذیر است. همانطور که تولد و مرگ سازمان ها به بینش،
بصیرت و توانایی های موسسین بستگی دارد، رشد و بقای آنها به عواملی نظیر توانایی، خلاقیت و نوآوری منابع
انسانی آنها وابسته است. اگر برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان دانش سازمانی داشته باشند، فرصت
های اقتصادی را بهتر درک کرده و قادرند از منابع موجود به منظور نوآوری استفاده بیشتری نمایند و در نتیجه سریع
رشد کرده و در صحنه رقابت باقی بمانند. امروزه قدرت غالب و ابزار سازمان دیگر منابع مادی و فیزیکی نمی باشد
بلکه سرمایه فکری و قدرت فکری و مدیریت دانش قدرت غالب و مسلط در عرصه های رقابت جهانی است. در
عصر کنونی دانش نیز به عنوان منبعی ارزشمند و استراتژیک و همچنین یک دارایی مطرح است و ارائه محصولات و
خدمات با کیفیت مناسب، بدون مدیریت و استفاده صحیح از این سرمایه ارزشمند امری دشوار و گاهی ناممکن است.
برخی از اندیشمندان معتقدند دانش مبنایی برای نوآوری و موقعیت اقتصادی ایجاد می کند و این امر خود به سبک
مزیت رقابتی منجر می شود. باید پذیرفت که عصر تسلط دانش سازمانی فرا رسیده است. در واقع می توان گفت
سازمان ها اگر بخواهند از رویکرد نوآورانه برای نیل به اهداف خود یعنی بقا رشد و توسعه و علی الخصوص افزایش
و بهبود عملکرد سازمای بهره مند شوند بایستی با مدیریت بر دانش شرایطی را برای بروز رفتار خلاقانه فراهم نمایند.
خلاصه ماشینی:
بنابراين "انسان نقش محوري در تحول سازمان دارد و تحولات عظيم سازماني از توانمندي هاي نامحدود فکري اين عامل سرچشمه ميگيرد" (رابينز،١ ١٣٧٤: ٢١٤) در هر سازمان افزون بر منبع عظيم و خلاق انساني هوشمند، عوامل ديگري نيز در فرايند عملکرد سازمانها نقش مؤثري ايفا ميکنند و اين فقط کافي نيست که سازمانها تلاش کنند تا با استفاده از ابزارهاي گوناگون سنجش هوش ، افراد باهوش را شناسايي کنند و آنها را به کار بگمارند، زيرا ممکن است کارکنان يک سازمان باهوش و توانا باشند، اما هوش جمعي و سازماني آنهاست که موجب فعاليتهاي بزرگ ميشود.
1. Organizational Intelligence Quotient 186 هلال و همکارانش هوش سازماني را تابعي از پنج زير سيستم شناختي ميدانند که عبارت اند از: ساختار سازماني، فرهنگ ، روابط ذي نفعان ، مديريت دانش و فرايندهاي استراتژيک (ليبوويتز،١ ٢٠٠٠) هوش سازماني از ديدگاه ماتسودا تي ماتسودا هوش سازماني را مجموع توانايي هاي ذهني يک سازمان ميداند که ترکيبي از دو عامل هوش انساني و هوش ماشيني است و داراي دو جزء است : هوش سازماني به عنوان يک فرايند، که تجزيه و تحليل نظري يک سازمان را با مجموعه اي از فرايندهاي فرعي فراهم ميسازد و داراي ويژگيهاي تعامل ، اجماع ، همکاري يا تشريک مساعي، است ؛ و هوش سازماني به عنوان يک محصول ، که خط مشي ترکيبي و طرح و راهنماييهايي براي طراحي سيستم اطلاعاتي براي سازمان ارائه ميکند.