چکیده:
یکی از خواسته های فطری هر انسانی، صلح و آرامش است، هرچند اگر غرایز
سرکش آدمی مهار نشود، راه جنگ و جدال و هر نوع خباثت به روی او باز
است اما حقیقت مسلم آن است که باید همگان بر آن باشیم تا ایده «صلح» و
«وحدت بشری» را در اذهان و افکار زنده و تابناک نگه داریم و عفریت جنگ
و دشمنی را نفی و طرد کنیم چرا که هر نوع سعادت و خوشبختی مادی و
معنوی نوع بشر در پرتو صلح و اصلاح و آرامش واقعی بدست می آید.
کشف بمب اتمی توسط اینشتین در قرن بیستم و سوء استفاده قدرت های
جهان از آن، نگرانی عمیقی در دل انسانها ایجاد کرده است. شهریار آن شاعر
نامدار معاصر بدنبال این کشف، پیام بسیار ارزشمند و نوعدوستانه -ای به
اینشتین ارسال نموده است.
مطالعه در آثار و افکار اینشتین مرا بر آن داشت تا جوابی از قول این
دانشمند جهانی به شهریار عزیز که در حقیقت گفتمان دو فرهنگ شرق و
غرب است، بیان کنم، تا شاید قدمی کوچک در تقویت آهنگ صلح برداشته و
وظیفه انسانی خود را ادا کرده باشم.
خلاصه ماشینی:
» (2) از سوی دیگر با آشنایی نسبی درباره زندگی و افکار و اندیشههای جهانی و فرا ملی آلبرت اینشتین، در سال 1386 برابر با 2007 میلادی یکصدمین سال تولد شهریار و شصتمین سال شعر «پیام به اینشتین» بر آن شدم سوار بر بال خیال و اندیشه، با اینشتین این نابغه جهانی همسو و هم اندیش باشم و لحظاتی در دنیای او سیر کنم و راز دل او را که نگرانی از انحطاط اخلاقی بشر در اثر دوری از تعالیم ادیان (3)، و عدم حفظ ارتباط درست علم و دین (4) و فقدان عواطف انسانی و نوع دوستی بوده است، بدست آورم و از این رهگذر به این نتیجه رسیدم که از زبان چنان نابغهای از مغرب زمین به عنوان نماینده پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی، در جواب حکیمی از مشرق زمین چون استاد محمد حسین شهریار، جوابیهای در همان اسلوب و همان تعداد ابیات و بندها به نوع بشر که در اصل شاخههای یک درخت اند، تقدیم نمایم و در مقام یک هفت میلیاردم انسانهای حاضر، درد دلم را در قالب جواب اینشتین به شهریار، به انسانهای مظلوم و ستم دیده بیان کنم؛ باشد که این سخت دلان عصیانگر روزگار ما بر فطرت مخمول و مخدوش خود برگردند و شاید در عمر سیاه خود لحظاتی به یاد صلح (5) و حکومت جهانی (6) و وحدت بشر (7) که شهریار و اینشتین و صالحان روی زمین آن را «پایتخت امپراتوری وجدان» نامیدهاند و ادیان بزرگ آسمانی آن را تشکیل آخرین حکومت رهایی بخش بدست یگانه منجی عالم هستی و حکومت مطلقه الهی قلمداد کردهاند، بیندیشند!