چکیده:
چارلز سندرس پیرس در کنار استنتاجهای منطق ارسطویی به معرفی استنتاجی دیگر بهنام «فرضیهربایی» میپردازد که از ویژگیهای آن میتوان به «در قالب شکل دوم بودن»، «انتاج صغرا» و «تبیین علّی» اشاره کرد. وی تلاش میکند که در مبحث «اپگوگی» آنالوطیقای نخست ارسطو به منشایی برای فرضیهربایی دست یابد؛ ولی به باور فلورز، او راه را به خطا رفته و میبایست در آنالوطیقای دوم به دنبال چنین خاستگاهی بگردد. در این راستا فلورز مدعی میشود که دو مبحث «قیاس تبیینی» و «قوه شناختی یا تیزهوشی» در آنالوطیقای دوم ارسطو میتوانند به عنوان منشایی برای فرضیهربایی معرفی شوند. اما در پایان با روشی توصیفی و تحلیلی نشان خواهیم داد که ادعای فلورز هم درست نبوده و نمیتوان این دو مبحث را به طور کامل با ویژگیهای فرضیهربایی تطبیق داد و مبحثی در منطق ارسطو پیدا کرد که کاملا با شاخصههای فرضیهربایی پیرس همخوانی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
پیرس در جایی دیگر اینچنین به تبیین رابطه فرضیهربایی با اقسام دیگر استنتاج پرداخته که استنتاج قیاسی به لحاظ منطق صوری، دارای شکل اول است که میان مقدمات و نتیجه رابطه ضروری برقرار است و مقدمات، مستلزم نتیجه هستند و فرضیهربایی دارای شکل دوم و استقرا دارای شکل سوم است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} وی برای توضیح بهتر این ادعا، مثال زیر را بیان میکند: فرض کنید من وارد اتاقی میشوم و در آنجا باتعدادی کیسه که حاوی انواع مختلفی از دانههای لوبیا هستند، مواجه میشوم.
در مجموع به این نتیجه میرسیم که فرضیه پیرس درباره وجود منشأ فرضیهربایی در آنالوطیقای اول ارسطو غیرقابلدفاع است؛ زیرا هر دو مثال مزبور، دو قیاس شکل اول هستند که ارسطو هیچ قرینه و شاهدی بر تغییر صورت گزارهها به شکل دوم ارائه نکرده است.
این دو مورد، بسیار شبیه به فرضیهربایی موردنظر پیرس هستند؛ زیرا همانطور که پیرس، موضوع و کاربرد فرضیهربایی را پی بردن به علت بعضی چیزها میداند، ارسطو نیز در یک موضع از آنالوطیقای دوم به دنبال قیاسی است که به تبیین علل پدیدهها میپردازد و در موضعی دیگر از آن، در پی معرفی قوه و استعدادی شناختی است که برای اصطیاد علل پدیدهها به کار گرفته میشود.
اما اگر حد وسط تغییر یابد، پس ما با قیاسی مواجه میشویم که امر واقعی را از طریق علت استدلال توضیح میدهد و به یک قیاس شکل دوم تبدیل میشود: ـ ماه، کروی است (نتیجه)؛ ـ آنچه هلالیشکل رشد میکند، کروی است (کبرا)؛ .