چکیده:
در عصر صفوی و در مکتب اصفهان؛ آثار ارزشمند بیشماری خلق شده که از انطباقی
نزدیک با حکمت و فلسفة ایرانی -اسلامی برخوردار است. طراحی شهری اصفهان؛
از اندیشههای حاکم بر این عصر بهره جسته و در طرحی دقیق، ساختاری هماهنگ را
تشکیل داده است. در این طرحء هر یک از اجزاء در ارتباطی معنادار با سایر بناها و در
مجموعة کلانتر شهر» معنا و مفهوم خود را از نسبت با کل مجموعه دریافت کرده و کل
نیز در رابطه با اجزاء معنا مییابد؛ به گونهای که اگر هریک از بناها را بهعنوان نشانهای درمتن شهر در نظر بگیریم، علاوه بر آنکه به تنهایی حاوی مفاهیمی عمیق استء با سایر
نشانهها در کل مجموعة شهر نیز در ارتباطی هماهنگ و معنادار قرار می گیرند.
در این پژوهش به روش توصیفی -تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، تلاش
شده تا فرایند خلق معانی و شیوههای بیان مضامین عرفانی، در شهرسازی عصر صفوی
مورد بررسی قرار گیرد.
نتایج این پژوهش نشانگر آن است که در معماری عصر صفوی و به ویژه شهر اصفهان؛
هر یک از اجزاء نخست به گونهای مستقل و با توجه به ظرفیت حمل معناء در یک
روند جانشینی» جایگزین و تداعیبخش یکی از مضامین عرفانی شده و علاوه بر آنء
بناهای مختلف در ساختار شهرء در یک روند همنشینی» در زنجیرۂ معنایی پیوستهای قرار
گرفتهاند که نھایتاً به خلق معانی ژرفتر و بیان مضامین اسلامی» در ساختار کلان شهر
منجر می شود.