چکیده:
آنچه این مقاله در راستای آن میکوشدء طرح نوعی طبقهبندی پیشنهادی نو در اسامی
است. این نگره برگرفته از نظریهی مطروحهی "والتر بنیامین" در مقالهی معروف "در باب
زبان و زبان بشری" است که در آن میکوشد دو سطح متمایز زبانی را از یکدیگر تفکیک
کند و به ژرفکاوی در هر یک بپردازد. نتیجه» حاصل آمدن سطح تازهای از زبان - هر چند
ناموجود و صرفا مفروض -است که زبانی غیردلالت گراست و در آن فاصلهای مابین دالهای
زبانی و مدلولهای عینی مفروض نیست. این نتیجه نقطهی آغازیست برای پی افکندن
طبقهبندیای دیگرگونه در زبان دلالتگرای بشری -و در این مقاله زبان فارسی.
در این طبقهبندی از رهگذر صورتبندی موجود نامها (همچون ذات. معنا و...) به طرح
طبقهای از نامها میرسیم که از این منظر نادیده گرفته شدهاند؛ نامهایی که در ساحت دلالت
صرفا کارکردی تمثیلی یافتهاند و آنها را "سامی کهن الگو" نامیدهایم.
خلاصه ماشینی:
در اينجا پرسشي اساسي طرح مي شود که با اندکي سطحي نگري ، ما را به ناکجايي در وادي زبان خواهد برد؛ آيا ما زبان ديگري سراغ داريم که چيزها را بنامد؟ پس آيا نبايد بدين نتيجه رسيد که جز زبان انسان زبان ديگري نداريم ؟ پاسخ منفي است ؛ صورت صحيح اين گزاره چنين است : ”ما هيچ زبان ”نام گذار“ ديگري جز زبان بشري نمي شناسيم “، يکي دانستن زبان نام گذار با زبان در ”مفهوم کلي “ لغزشي است که ما را از رسيدن به ژرف ترين زواياي مستور زبان شناسي بازخواهد داشت (همان ، ص ٥٥).
- اما انسان خود را به چه کسي همرساني مي کند؟ پاسخ بنيامين به اين پرسش بي درنگ ما را در ساحت ديگرگونه اي از زبان ، يا به زعم او، ساحت ناب زباني ، قرار مي دهد؛ در برابر اين پرسش باز هم پرسشي ديگر بايد نهاد: آيا انسان وجود معنوي خويش را از طريق نام هايي که بر چيزها مي نهد همرساني مي کند؟ يا در اين نام ها؟ (همان ، ص ٥٥).
شايد در اينجا اين پرسش در ذهن مخاطب شکل مي گيرد که اين دسته از اسامي معنا مي توانند بن افعال اسنادي باشند، يعني ديو بودن ؛ اما اين نکته را نمي توان از نظر دور داشت که چنين ترکيباتي اصولا واجد دلالت هاي نمادين است ؛ دلالتي که در ساحت دستور 81 زبان ”تشبيه “ خوانده مي شود.