چکیده:
با توجه به پیشرفت و تغییرات گسترده در ابعاد مختلف زندگی انسان و نیاز به استنباط احکام شرعی در مسائل جدید، نیاز به دلیل عقل بیش از پیش احساس می شود. برای بررسی مبانی فکری و آراء امام خمینی(ره) درباره قاعده ملازمه و کاربرد دلیل عقل، متون فقهی استدلالی و اصولی، آرا و فتاوای ایشان بر اساس روش تحلیل محتوا بررسی شده است. نتیجه تحقیق گویای این مساله میباشد. در مورد دلیل عقل از دیدگاه امام خمینی، ایشان «عقل» را منبعی برای استنباط احکام به شمار آورده بودند؛ یعنی بین حکم عقل و حکم شرع ملازمه قائل شدند. همچنین عقل را ابزاری برای فهم کتاب و سنت می دانند. آرای فقهی امام در برخی از مسائل به روشنی از جایگاه عقل در استنباط احکام شرعی در نظر ایشان حکایت دارد. به عنوان نمونه، مستندسازی وجوب تاسیس حکومت اسلامی به دلیل عقل و مقدمات و استدلالهای عقلی از آن جمله است.
According to advances and widespread changes in various aspects of human life and the need to deduce the religious law in new issues, the need for intellectual reason is felt more than ever. To study the Intellectual Principles and Opinions of Imam Khomeini on Molazemeh rule and application intellectual reason, investigation of reasoning jurisprudential and principled texts, votes and fatawas was done based on the content analysis method. The result of the research indicates this issue. About intellectual reason from viewpoint Imam Khomeini, he considered "intellect" as a source for the inference of rulings; hence he defined the realm between the ruling of intellect and the ruling of Shari’ah. He also considered intellect as an instrument for understanding the the Ketab and the Sunnah. The jurisprudential opinions of Imam Khomeini in some matters clearly indicate the position of intellect in the inference of religious rules in his view. For example, the documentation of the necessity of the establishment of an Islamic state is due to intellectual reason and the preliminaries and intellectual reasoning.
خلاصه ماشینی:
(رنجبر،١٣٩٥، ص ٢٤- ٤٣) درباره کاربرد قاعده ملازمه در استنباط و استکشاف حکم شرعی، آنچه عمدتاً در برخی کتب اصولی متاخر شیعه به عنوان دلیل عقل مورد بحث قرار گرفته در ذیل دو عنوان «مستقلات عقلیه » (صدر، ١٤٠٥ ق ،١٢١/٤؛ مظفر،١٣٩٥، ٢٠٨/١) و «غیر مستقلات عقلیه » جای داده شده است .
حال اگر مستند حکم ، تنها معرفتهای عقلانی (مستقلات عقلی) (همان : ص ٢٣٩،٢٣٧،٢٢١) باشد، زمینه احتیاج به قاعده ملازمه ، فراهم می شود، زیرا در این صورت ، عقل ، حکم را با تکیه بر دانایی های خود به دست آورده و خود را هم چون متنی پیش روی خویش قرار داده و حکم را استخراج کرده است ؛ از این رو، جای این پرسش برایش وجود دارد که آیا شرع نیز چنین حکمی دارد؟ و این پرسش زمینه نیاز به قاعدٔە ملازمه میان حکم عقل و شرع را فراهم می کند، ولی چنان چه مستند حکم ، نصوص کتاب و سنت یا برداشت هایی باشد که از سیر و بررسی در نصوص به دست آمده است ، اساساً نیازی به قاعده ملازمه نیست ، زیرا نقش عقل در این موارد، به ویژه هنگامی که مستند حکم ، نتیجه سیر، بررسی و جمع بندی نصوص می باشد، ابزاری است و عقل عمدتاً بر توانایی خود تکیه کرده و با گشت و گذار در نصوص شرعی به گمان خویش ، مقصود شارع را دریافته است .