چکیده:
شکی نیست که در مواجهه با ظواهر متون دینی، ممکن است برداشت و اجتهاد متفاوت باشد با علم به اینکه این ظواهر هستند که مجرای اصلی اجتهاد میباشند. سخن این است که آیا مجتهد میتواند در مواجهه با نصوص دینی هم اجتهاد کند؟ یعنی با چیدن ادله فقهی به نظر و اجتهادی بر خلاف مدلول برسد و به عبارت دیگر آیا اجتهاد در برابر نص جایز است؟ شاید بتوان از خلال یافتهها، به رهیافتی جدید نائل شد و آن اینکه بجای عبارت رعب برانگیز و دور از احتیاطی همچون ((اجتهاد در نص))، از جملات دیگری چون اجتهاد در تفسیر نص و یا تاثیر زمان و مکان و واقعیتهای اجتماعی در برداشتهای فقهی و... نمود. در این نوشتار تلاش کردهایم در ابتدا مفاهیم " اجتهاد "، "نص " و " تقابل " و ثمره عملی اعتقاد به صحت یا بطلان اجتهاد در مقابل نص را در حد توان بررسی و تبیین نموده و متعاقبا نظرات فقهای اهل سنت و امامیه در رد و مخالفت با آن و دلایل مخالفتشان را در حد وسع نوشتار تشریح نماییم. در خاتمه این مقاله نیز مبحث زمان و مکان و تاثیر آن در اجتهاد و هکذا اهمیت موضوع شناسی و تاثیر تغییر موضوع در حکم و اجتهاد بررسی گردیده است.
There is no doubt that in the face of the appearance of religious texts, perceptions and ijtihad may be different . And it is these appearances that are the main channel of ijtihad. The question is whether mujtahid can also do ijtihad in the face of religious scripture. That is to say, by making jurisprudential arguments, ijtihad seems contrary to the norm, in other words, is ijtihad permissible?In this article, we have tried to first elucidate the notions of "ijtihad", "nas" and "confrontation" and the practical fruit of believing in the authenticity or nullity of ijtihad against the nasal as far as possible and subsequently refuting the views of Sunni and Imamite jurists. Describe its opposition and the reasons for its opposition to the full extent of the text. . At the end of this article, the topic of time and place and its effect on ijtihad and, at the same time, the importance of subject matter and the effect of subject change on judgment and ijtihad have been examined.
خلاصه ماشینی:
آیا میتوان با این ادعا که برخی از احکام اسلامی از اموری هستند که (( عرف )) عقلا یا حتی عرف خود مسلمین آن را امری ناپسند یا بنابر برخی ادّعا ها در تضاد با آزادیهای معقول می پندارند ، حکم به سقوط حکم آنها صادر کرد؟ آیا این فتوا و اجتهاد مفروض ، دفاع از جهان شمولی اسلام و تفسیر آموزه های آن به اقتضای آنچه (( عرف )) و از ابزار تفسیر متون شرعی نامیده می شود است و در نتیجه اجتهادی است مشروع و قابل طرح یا اجتهادی است در مخالفت و مقابله با نصوص و محکوم است به بطلان و نباید به آن توجه شود ؟ ١۴٩ از سوی دیگر، برخی به ادعای انتفای علّت در برخی از احکام موضوعات شرعی ، اجتهادی متفاوت داشته اند با این شرح که یکی از قواعد مسلم منطقی است که (( إذا انَتفَتِ العلّهُِ انتَّفَی المعلولُ )) یعنی هرگاه ، علّت منتفی شده و از بین برود، معلوم نیز متنفی می شود ، چرا که به وجود آمدن هر معلول در گرو موجود شدن علتش است لذا گفته اند : در بحث ارث و سهم دو برابری مذکر نسبت به مونث ، به دلیل (( تاثیر مضاعف مرد در اقتصاد خانواده )) است و این علّت ، امروزه منتفی است .