چکیده:
با وجود اینکه گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان پهلویسم بهعنوان «دیگر» معرفتی خود دارای گسست و در درون خود دارای پیوست بود، اما در طول زمان و در مواجهه با گفتمانهای معرفتی مختلف دستخوش تغییر و تحول شد و خرده گفتمانهای مختلفی در چارچوب آن شکل گرفت که هر یک تاثیر خاصی بر حکمرانی امنیت ملی در ایران داشته اند. در این مقاله با تمرکز بر تفاوت میان خرده گفتمانهای شکلگرفته در درون گفتمان انقلاب اسلامی، این پرسش مطرح شده که تحول در خرده گفتمانهای انقلاب اسلامی چه تاثیری بر حکمرانی امنیت ملی در ایران داشته است؟ در پاسخ به این سوال، با استفاده از منابع کتابخانه ای و تحلیل اسناد ثانویه مرتبط موجود، ضمن بررسی تحولات در گفتمان انقلاب اسلامی، اصول و مبانی و همچنین آثار و پیامدهای هر خرده گفتمان بر حکمرانی امنیت ملی در ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. فرضیه ای که در این مقاله مورد آزمون قرار می گیرد، این است که تحول گفتمانی حکمرانی امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران با وجود تکوین الگوی حکمرانی خاص جمهوری اسلامی، باعث تضعیف اجماع و شکلگیری قطب بندی و تعارض در جامعه و ساختار و نهادهای امنیت ملی شده است.
Although the discourse of the Islamic Revolution had an epistemologicaldisconnection with the discourse of Pahlavism as "other discourse" and had acoherence within itself, but over time and in confronting with different epistemologicaldiscourses, it was affected by changes and many sub-discourses were formed, each ofwhich had a special impact on the governance of national security in Iran. In thisarticle, focusing on the differences between the sub-discourses formed within thediscourse of the Islamic Revolution, the question has been raised that what are theeffects of these sub-discourses on the national security governance? In response to thisquestion, using library resources and analysis of existing relevant secondarydocuments, while examining developments in the discourse of the Islamic Revolution,the principles and foundations as well as the effects and consequences of each subdiscourseon the national security governance in Iran are analyzed. The hypothesisexamined in this article is that the evolution of the discourse of national securitygovernance in the Islamic Republic of Iran, despite the development of a specificgovernance model of the Islamic Republic, weakens consensus and forms polarizationand conflict in society and also national security structures and institutions.
خلاصه ماشینی:
البته گفتمان هاي بسط ، حفظ و رشدمحور که گاه با تعابير ديگـري چـون گفتمـان انقـلاب ، جنگ و سازندگي (حجاريان ، ١٣٧٦: ٢٩٨-٢٩٣) يا برون نگر/آرمـان گـرا و دورن نگر/واقـع گـرا (تاجيک و دهقاني فيروزآبادي، ١٣٨٢: ٧٠) نيز خوانده ميشـوند، بسـياري از تحـولات امنيتـي جمهوري اسلامي از ابتداي انقلاب تا پايان دولـت آقـاي هاشـمي رفسـنجاني را دربرگرفتـه و 12 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٩٠ زمستان ٩٩ تبيين ميکنند، اما همچنان که اين تقسيم بندي شامل تحـولات پـس از سـال ١٣٧٦ نمـيشـود، بيان گر تمامي ابعاد تحولات امنيتي در اين سال ها هـم نيسـت و بـه ويـژه گفتمـان ملـيگرايـي سال هاي نخست پس از انقلاب را ناديده ميگيرد و بيشتر بر روايت هاي ايـدئولوژيک متـاثر از اسلام انقلابي متمرکز است .
در واقع ، نخستين انشقاق هويتي در گفتمان انقـلاب اسـلامي در همـان مـاه هـاي نخسـت انقلاب با رجوع به آرمان آزادي شکل گرفت ، اما چون اختلاف اصلي بر سـر موضـوع صـدور انقلاب بود، يک طرف با تأکيد بر مليگرايـي و ديگـري بـا تأکيـد بـر امـت گرايـي، بـه دنبـال حاکم کردن گفتمان خود بودند که به دليل طرد هواداران مليگرايي از سوي امـام خمينـي در آن سال ها و با توجه به جايگاه ايشان در مقام رهبري انقلاب و جمهوري اسلامي و همچنـين ، بـه واسطه شـرايط انقلابـي و جنگـي آن سـال هـا، عمـلا ايـن گفتمـان از وزن و برجسـتگي لازم برخوردار نشد و در فضاي ايدئولوژيک سال هاي نخست انقلاب ، به تقويت امت گرايي اسلامي منتهي شد که امت اسلامي را مرجع امنيت ميدانست و به جاي آزادي، بر حکومت اسلامي؛ به 22 فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره ٩٠ زمستان ٩٩ جاي قانون گرايي، بر اجراي شريعت ؛ و به جاي جامعـه دموکراتيـک ، بـر جامعـه ايـدئولوژيک به عنوان ديگر گزاره هاي گفتماني خود تأکيد داشت .