چکیده:
هدف از این مطالعه، کاربرد مدل برنامهریزی آرمانی فازی با رویکرد حد تغییرات مجاز در تعیین الگوی بهینهی کشت کشاورزان شهرستان نیشابور است. برای این منظور، 6 آرمان فازی شامل کمینه کردن مصرف آب، کود شیمیایی، ماشینآلات، بیشینه کردن بازده برنامهای، اشتغال نیروی کار و تولید در قالب شش سناریوی وزنی با هم مقایسه شدند. نتایج نشان داد که در بیشتر سناریوها، 3 آرمان اول بهطور کامل برآورده میشود و نیازی به اختصاص مقادیر حد تغییرات مجاز به آنها وجود ندارد. مقایسهی الگوی کشت موجود با الگوهای کشت بهدست آمده از سناریوهای مختلف بیانگر آن است که برای دستیابی به آرمانهای بالا، سطح زیرکشت محصولات ذرت دانهای و سیبزمینی نسبت به وضعیت موجود بایستی افزایش و گندم و جو کاهش یابد. افزون بر آن، استفاده از تابع فاصلهی اقلیدسی نشان داد که سناریوهای 3 و 6 که هر دو به الگوی کشت مشابهی منجر میشوند دارای کمترین فاصله نسبت به نقطهی ایدهآل هستند و بیشتر از سناریوهای دیگر به تامین هدفها فوق نزدیک هستند. در پایان، با توجه به نتایج بهدست آمده، پیشنهادهایی ارایه شده است.
The aim of this study was to apply fuzzy goal programming with a tolerance approach in determining of optimal cropping patterns for Neyshabour district farmers. For this purpose, six fuzzy goals: minimization of water consumption, fertilizer use, machinery services, maximization of gross margin, labor employment and crop production compared in framework of six weighting scenarios. The results showed that, the first of three fuzzy goals are fully satisfied in most of scenarios and there is no need to assign tolerance to them. The comparison of current cropping pattern with the model indicated that to achieving the goals, it is necessary to increase cultivated area of corn and potato, and decrease wheat and barley. In addition, Euclidean distance function indicated that third and sixth scenarios have the same cropping patterns and the least distance to ideal point and are closer to satisfy the goals. Finally, according to findings some proposals were presented.
خلاصه ماشینی:
مقايسه ي الگوي کشت موجود با الگوهاي کشت به دست آمده از سناريوهاي مختلف بيانگر آن است که براي دست يابي به آرمان هاي بالا، سطح زيرکشت محصولات ذرت دانه اي و سيب زميني نسبت به وضعيت موجود بايستي افزايش وگندم و جو کاهش يابد.
مدل برنامه ريزي فازي به دليل اين که براي تصميم گيرندگان امکان دخالت دادن دادههاي غيردقيق و مبهم در پارامترهاي مدل را فراهم ميآورد نسبت به مدلهاي کلاسيک برنامه ريزي رياضي براي استفاده در مسايل بهينه سازي الگوي کشت محصولات زراعي داراي کاربرد و انعطافپذيري بيش تري بوده و نتايج حاصل قابل اعتمادتر است (بيسواس و پال، ٢٠٠٥).
هدف از اين مطالعه ، ارايه ي يک مدل برنامه ريزي آرماني فازي (FGP)١ بر پايه ي "حد تغييرات مجاز٢" براي تخصيص بهينه ي زمين و به دست آوردن الگوي بهينه ي کشت براي کشاورزان شهرستان نيشابور است .
(به تصویر صفحه رجوع شود) همان گونه که ديده ميشود، براي مثال در سناريوي ١ با توجه به اين که درجه ي عضويت () مربوط به آرمان هاي آب، کود، ماشين آلات و ميزان توليد برابر با ١ است اين آرمان ها به طور کامل دست يافتني هستند و هيچ الزامي وجود ندارد تا مقاديري را به عنوان حد تغييرات مجاز ( iR يا iL) به آنها اختصاص داد.
نتيجه گيري و پيش نهادها در اين مطالعه ، از روش برنامه ريزي آرماني فازي با روي کرد حد تغ ييـ رات مجـاز آرمـان هـا براي تعيين الگوي بهينه ي کشت استفاده شد .
(١٣٨٤) نظريه و کاربرد مدل برنامه ريزي خطي آرماني فازي در بهينه سازي الگوي کشت .
(١٣٨٦) کاربرد برنامه ريزي آرماني فازي در تعيين الگوي بهينه ي کشت محصولات زراعي .