چکیده:
مسلمانان پس از رحلت پیامبر (ص) دچار تشتت و افتراق شده و فرقه ها و نحله های مختلفی در حوزه اندیشه سیاسی اسلام پدیدار گردید که هر کدام از این گروه ها در خصوص مباحث کلامی صاحب آرای گوناگونی شدند. مرجئه اولیه که با پرهیز از قضاوت در مورد دو جبهه علوی و عثمانی، اعلام موجودیت کرده بودند، به مرور توجیه کلامی مناسبی در تایید سکوت خود به کار بستند که همانا به تعریف خاص ایشان از ایمان، یعنی نقطه ثقل مرجئی، منتهی شد. این برداشت که بر کنش سیاسی آن ها تاثیر مستقیم داشت، به جریانی اثر گذار در سیر تحولات سیاسی-فرهنگی در اسلام تبدیل گردید: تا جایی که همگرایی یا واگرایی آن ها با حاکمیت بنی امیه و سهم ایشان در میزان مشروعیت امویان، محل بحث جدی بوده است. بر اساس آنچه بیان گردید سوال محوری پژوهش حاضر این است که نوع مواجهه و واکنش فرق مرجئه در تعامل و تقابل با امویان چگونه بوده است؟ فرضیه طرح شده آن است که فرق مختلف مرجئه بر اساس نوع تفکر و جریان های سیاسی روز در برابر رویکردهای امویان واکنش نشان داده اند. نوشتار پیش روی بر اساس روش توصیفی –تحلیلی سامان یافته است.
After the death of the Prophet (PBUH), Muslims became divided and different sects and sects emerged in the field of Islamic political thought, each of which had different views on theological issues. The initial authority, which had declared its existence by avoiding judging the Alawite and Ottoman fronts, gradually used a proper theological justification to confirm their silence, which led to their specific definition of faith, ie the reference point of gravity. This perception, which had a direct impact on their political action, became an influential current in the course of political and cultural developments in Islam: to the extent that their convergence or divergence with the rule of the Umayyads and their share in the legitimacy of the Umayyads is a matter of serious debate. have been. Based on what has been stated, the central question of the present study is what was the type of confrontation and reaction of the reference difference in interaction and confrontation with the Umayyads? The hypothesis is that different reference differences based on the type of thinking and political currents of the day have reacted to the approaches of the Umayyads. The present article is based on a descriptive-analytical method.
خلاصه ماشینی:
٤- شکاکيه ، مثل سفيان بن سعيد ثوري ، شريک بن عبد ال ابن ابي ليلي ، محمد بن ادريس شافعي و مالک بن انس که حشويه ناميده شده اند (اشعري، همان: ٥-٦) نوبختي نيز همانند اشعري از اين چهار فرقه ياد مي کند (نوبختي، ١٣٦١: ١٤-١٥) در پايان بررسي فرق مرجئه بايستي بدين نکته توجه داشت که عملکرد سه گروه مرجئه خالص، مرجئه جبري و قدري در برابر حکومت اموي يکسان نبوده است از ميان اين فرقه ها مرجئه خالص گروه همسو و همساز با امويان محسوب مي شوند اما گروه مرجئه قدريه و بخصوص جبريه از گروه هاي درگير و ناسازگار با حکومت بودند.
زيرا از يک سو خوارج را مشاهده کردند که عمل را جزء جدا نشدني ايمان مي دانستند و مي گفتند: داشتن يکي از آن دو موجب بي نيازي از ديگران نمي شود و هر دو را بايد توام با هم داشت و همچنين آنها در تفکير علي (ع)، عثمان ، اصحاب جمل ، حکمين با يکديگر هم عقيده اند(ملطي، همان: ٤٧-٥٣-٥٠) و از سوي ديگر برخي از شيعيان را ديدند که صحابه پيامبر را به سبب بيعت نکردن با علي (ع) و همراهي نکردن با او تکفير نمودند.
اين در حالي است که مرجئه محض عمل را پس از ايمان قرار داده و براي اعمال ارزشي قائل نيستند لذا انديشه آنان درهمسازي با بني اميه بود.