چکیده:
فمینیسم یک جنبش اجتماعی – سیاسی است که معتقد است به زنان بنابر زن بودنشان ستم شده و یا در موقعیت نابرابر بوده اند. این جنبش در صدد ایجاد ساختارهای جدید برای زنان است تا بتواند پاسخ گوی نیازهای آنان بوده و ارزش های تازه ای را به آنان القاء نماید. به اعتقاد فمینیست ها، احساس برتری مردان مربوط به نقش های جنسیتی است و مفهوم جنسیت منشأ تبعیض علیه زنان می باشد، لذا در صدد تغییر هویت زن برآمدند تا با رشد عواملی چون آگاهی، ایجاد اعتماد به نفس و تشکیل هویت های موجود برای آنان، پارادایم اجتماعی را فراهم کنند که به زعم خویش، بستر مناسبی برای آزادی و برابری زنان با مردان در تمامی سطوح است.
این جنبش، از اوایل قرن نوزدهم تاکنون، از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است و دانشمندان حوزه علوم اجتماعی، در کتاب ها، مقاله ها و گزارش های خود، این رویداد را به گونه های متفاوتی توصیف، تفسیر، تحلیل و تبیین کرده اند. در این تحقیق، نویسنده به بررسی مهم ترین جریان ها و گرایش های فمینیستی پرداخته و مقایسه ای بین آموزه های این جریان اجتماعی – سیاسی با آموزه های اسلامی در مورد جنس مؤنث انجام داده است و به این نتیجه رسیده است که بنابر تعالیم دین مبین اسلام، آفرینش دو جنس با تفاوت های معین، نقش های متفاوتی را برای آن دو رقم زده است. یک زوج دایره کاملی از انسانیت را تشکیل می دهند. پس زن و مرد مکمل یکدیگر قرار می گیرند. این مکملیت هم در ویژگی های طبیعی و هم در حقوق و تکالیفی که آن دو در قبال یکدیگر دارند، پدیدار شده است. هر قدر که افراد بیشتر در پی تکمیل یکدیگر برآیند، زوج انسانی کارآمد تر خواهد شد. بنابراین تفاوت های طبیعی نه سندی برای ارزشمندی و فضیلت یک جنس بر دیگری، بلکه به گفته شهید مطهری شاهکار خلقت است، درس توحید و خدا شناسی و آیت و نشانه ای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان