چکیده:
ابنسینا سه نظریه بهظاهر متفاوت در مورد صفات کمال خداوند دارد؛ گاه از عینیت وجودی و وحدت مفهومی صفات کمال سخن میگوید، گاه آنها را لازم ذات میداند و گاه آنها را
به سلب و اضافه بازمیگرداند. در این مقاله، پس از تحلیل و بررسی سخنان او در مورد نظرات سهگانه یادشده، آشکار میشود که منظور او ـ علیرغم ظهور بعضی از سخنانش ـ از لازم ذات، صادر از ذات نیست تا با نظریه عینیت وجودی صفات با یکدیگر و با ذات ناسازگار شود. بلکه منظور او لازم تحلیلی است. در نتیجه این نظریه با دو نظریه دیگر او سازگار است. همچنین روشن خواهد شد که نظریه اضافی یا سلبی بودن صفات کمال، هرچند با نظریه لازم ذات بودن آنها قابل جمع است، اما براساس یک تفسیر، با نظریه وحدت مفهومی صفات و براساس تفسیری دیگر با وحدت مفهومی و عینیت خارجی آنها ناسازگار است.
Avicenna has advanced three apparently different theories about divine attributes of perfection: identity-in-reality and conceptual unity, being implied by the Essence, and reference to relation and negation. The study of his words proves that -despite the apparent meaning of some of his words- what he means by being implied by the Essence is not that those attributes are issued by the Essence so that it contradicts the identity-in-reality theory of attributes one with others or with the Essence; rather, he means that they are implied analytically and by abstraction. Therefore, this theory is reconcilable with other two theories. It will also be clear that although the theory of relation and negation is reconcilable with being implied by the Essence theory, it goes irreconcilable with the conceptual unity theory as per one interpretation or with the theory of identity-in-reality and conceptual unity as per another interpretation.
خلاصه ماشینی:
الف) سخنان ابنسینا در «الهیات شفا» در مورد چگونگی وحدت مفهومی صفات کمال: ابنسینا در الهیات شفا برای اثبات وحدت مفهومی، مسیری را طی کرده است که در محورهای زیر گزارش شده است: یک) خداوند، ذات خود و نیز موجودات و نظام وجودی آنها را تعقل میکند.
گویا ابنسینا علم خداوند به موجودات را بهلحاظ مفهومی ازآنحیث عین اراده میداند که به موجودات و نظامی که خیر و معشوق بالتبع است، تعلق گرفته است و این نشان میدهد که او علیرغم باور به وحدت مفهومیِ دو صفت اراده و علم، تفاوتی هر چند لحاظی و حیثی برای آنها قائل است.
2. اگر تفاوتی که در بند1 به آن اشاره شد جزء مفهوم هر یک از صفات باشد، تعبیر عدم مغایرت مفهومی ـ که در سخنان ابنسینا آمده است ـ تسامح است؛ زیرا مطابق این فرض، دو مفهوم از هر حیث وحدت ندارند و بین آنها تفاوت وجود دارد.
با توجه به اینکه ابنسینا در این کتاب، در توضیح وحدت مفهومی صفات کمال همان مطالب الهیات شفا را تکرار کرده، دو نکتهای که در بررسی مطالب گزارش شده از «الهیات شفا» بیان کردیم، در مورد مطالبی که در کتاب مبدأ و معاد آمده است نیز صادق است و براساس آن میتوان گفت ابنسینا در کتاب مبدأ و معاد نیز آنجاکه از وحدت مفهومی این صفات سخن میگوید، به تفاوت آنها توجه دارد و منظور او از وحدت مفهومی، ترادف به معنای مصطلح نیست.