چکیده:
مسئله جبر و اختیاربه عنوان یکی از مهم ترین مسائل تاریخ اندیشه همواره محل مواجهه طیف وسیع آراء بر له یا علیه اختیار آدمی بوده است.براین اساس نوشتار حاضربا مقایسه دیدگاه ملاصدرا و مولانا و بیان مواضع خلاف و وفاق آنها و با هدف ایجاد بستری مناسب در قاب مقایسه و تحلیل، ذهن مخاطب را در این خصوص به سمت و سوی یک مطالعه تطبیقی سوق می دهد.صدرالمتالهین به هنگام ورود در بحث و طرح سوال ابتدا براساس مبانی فسلفه خودبا دغدغه فکری یک فیلسوف و حکیم وارد این مبحث می شود اما در ادامه و تببین پاسخ با چشم انداز یک عارف قصد حل مسئله را دارد ومی کوشد تمامی افعال آدمی را "حقیقتا" بدون هیچ واسطه ای منتسب بر حق تعالی نماید و در واقع گویی پلی از حکمت به عرفان می زند. و اما جولان ذهنی مولانا در مقام عارفی سترگ و شاعری چیره دست از یک سو و پیچیده بودن ذاتی مسئله از سوی دیگر سبب شده است که وی در شرایط مختلف، مواضع متفاوتی داشته باشد.او از منتقدان جبر کلامی و از مدافعان جبر عرفانی است و آن چه که در نهایت اثبات خواهد شد این که ایشان پیرو مکتب اعتدال «امر بین الامرین» میباشد.