چکیده:
به دنبال جنگهای ایران و روس و آگاهی ایرانیان از عقبماندگی خود، پیمودن راه ترقی برای رسیدن به قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در برابر غرب از طریق نوسازی و دگرگونی اجتماعی-سیاسی به هدفی عاجل در ذهن نخبگان ایرانی تبدیل شد. انقلاب مشروطه از تجلیات تحقق این هدف بود. لکن جدالهای فکری-سیاسی در مورد مشروطیت و تنش و تشتت میان قوای حاکمیت و همچنین احزاب و جریانها در درون نظام مشروطه و مناطق و نواحی، هدف اولیه ترقیخواهی را به تأخیر میانداخت و ذهن اقتدارگرای روشنفکر ایرانی را به سمت تجددی آمرانه هدایت میکرد. به دنبال انقلاب اکتبر روسیه، زمینه برای ظهور تجددگرایی آمرانه در ایران با حمایت انگلستان فراهم شد. تجددخواهی آمرانه با فهمی ظاهرگرایانه از تجدد غربی و دریافتی رمانتیک از ملیگرایی، به سیاستها و اقداماتی منتهی شد که گذشته از تحریک مقاومت اسلامگرایانه، در رسیدن به اهداف خود نیز ناکام ماند. ظهور اسلام سیاسی در این دوره که فدائیان اسلام نمایندگان بارز آن بودند، در تقابل با سیاست تجدد آمرانه روی میدهد. این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی و استنادی، در صدد تبیین رابطه میان تجددخواهی آمرانه و ظهور اسلام سیاسی با تمرکز بر روی اندیشههای فدائیان اسلام در ایران است.
Following the Iran-Russia wars and the Iranians' awareness of their backwardness, pursuing the path of achieving political, military and economic power over the West through modernization and socio-political transformation, became an urgent goal in the minds of the Iranian elites. The Constitutional Revolution was a manifestation of the realization of this goal. But the intellectual-political debates over the constitutionalism and the tensions between the ruling forces, as well as the parties and currents within the constitutional system and the regions, delayed the original goal of progress and led the authoritarian mind of the Iranian intellectuals to authoritarian modernity. Following the October Revolution in Russia, the groundwork was laid for the emergence of authoritarian modernism in Iran with the support of Britain. Authoritarian modernism, with its ostensible understanding of Western modernity and its romantic conception of nationalism, led to policies and actions that, in addition to inciting the Islamist resistance, failed to achieve its goals. The rise of political Islam in this period, of which the devotees of Islam were prominent representatives, was in opposition to the politics of authoritarian modernity. Using a descriptive-analytical research method, this article seeks to explain the relationship between the authoritarian modernism and the emergence of political Islam with a focus on the ideas of the devotees of Islam in Iran.
خلاصه ماشینی:
مي توان استدلال کرد که کانون اصلي مخالفت نيروهاي مذهبي و علماي شيعه با جريان انديشه هاي تجددگرايانه ، ناسيوناليسم و سکولاريسم صريح يا ضمني همراه آن بوده است و مشروطيت به معناي محدوديت قانوني قدرت دولت بر پايه حقوق و آزادي هاي ملت مسلمان شيعه ايران بدان گونه که با امضاي فرمان مشروطيت و تدوين اصول قانون اساسي مشروطه و متمم آن که در اصل اول و دوم به ترتيب مذهب رسمي را اعلام و پنج نفر فقيه به مثابۀ ناظر عدم تعارض قوانين مصوبه با شرع اسلامي ميکند، در چارچوب شريعت ، متجلي گرديد، از حمايت غالب علماي شيعه و عامه مردم از طبقات و گروه هاي مختلف برخوردار بوده است .
از جمله اقدامات عملي رضاشاه در جهت تحقق آمرانه شبه مدرنيزاسيون عبارت بودند از کشف حجاب و تغيير لباس مردان و زنان به سبک غربي، ترويج و تبليغ ناسيوناليسم باستان گرايانه به صورتي رمانتيک و احساسي و قرار دادن آن در مقابل دوره اسلامي تاريخ ايران و تلاش براي کنار زدن دين و نهادهاي ديني از عرصه سياسي و دولت ، تعطيلي محاکم شرعي و ايجاد محاکم و قوانين عرفي جديد و مقابله با نفوذ روحانيت بود که اين اقدامات به شکل گيري يک سلطه مطلقه در اين دوره منتهي شد که با مشت آهنين هرگونه استقلال عمل ، آزادي بيان و حق اظهار عقيده و مطبوعات مستقل را درهم ميکوبيد.
فدائيان اسلام با تأکيد بر اين انديشه که «ايران مملکت اسلامي و سرزمين پيروان آل محمد (ص ) است » که در عرصه هاي مختلف اجتماعي-سياسي آن بايد قانون شريعت اسلامي اجرا شود، به مخالفت با سياست هاي تجدد غرب گرايانه سکولاريستي و ناسيوناليستي پهلوي پرداختند.