چکیده:
مولوی از جمله شاعرانی است که به جهت تاثیر محیط جغرافیایی و بازتاب آن در زبان و بیانش ، واژگان و حتی مصرع های ترکی قابل توجهی در آثارش دارد. در مقاله حاضر بیست مورد از واژگان ترکی محل بحث در هر پنج اثر مولوی انتخاب و با رویکردی ریشه شناسانه و با استناد به منابع موجود مورد بررسی قرار گرفته است . با این شرح که این بیست واژه از دو جهت محل بحث هستند: نخست از منظر ریشه شناسی؛ بدین معنی که سعی کرده ایم ریشه شناسی علمی و دقیقی روی آن ها صورت بگیرد. دوم از منظر ریشه و تبار واژه که این امر نیز مستلزم ریشه یابی علمی کلمات است . این گروه ، واژگانی را شامل میشود که در ترکیبودن آن ها اختلاف نظر وجود دارد ولی با توجه به اصول و قواعد زبان ترکی میتوان حدسیاتی را درباب چرایی ترکیبودن آن ها مطرح کرد. متون مختلف از دیرباز با اشکال گوناگونی چون تلمیح ، استقبال ، اقتباس و... با یکدیگر پیوند داشته اند، لیکن این موضوع در نظریه های جدید ادبی، تحت عنوان «بینامتنیت » در نظریه ژولیا کریستوا و اندیشمندان دیگری از جمله ژرار ژنت به شکل بهتر و کارآمدتری ارائه گردیده است . از منظر نظریه بینامتنیت ، هیچ متنی در خلاء تولید نمیشود و هر متن ، به شیوه های گوناگون ، وامدار متون پیش از خود است . در این مقاله ، با توجه به همین نظریه ، تناسبات بینامتنی آشکار مولانا و عطار را با مطالعه روی غزلیات شمس تبریز بررسی کرده و نشان داده ایم که مولانا در سرودن غزلیات به آثار عطار به ویژه دیوان غزلیات و اسرارنامه وی توجه ویژه ای داشته و از شیوه های گوناگونی بدین منظور بهره برده است .
خلاصه ماشینی:
معلوم شده است که بسياري از جنبه هاي خاص تحول اين زبانها بـه توضـيحي مفصـلتر از اصطلاح «رابطۀ ابتدايي شبه خويشاوندي » (اصطلاحي که نمت در ص ٦٣ به کـار بـرده ) نياز دارد؛ جنبه هايي که به موقعيـت جغرافيـايي و تـاريخي زيسـتگاه اصـلي ايـن زبانهـا و مهاجرتهاي بعدي (مانند جابجاييهاي کند يا سريع و اختلاط اقوام در يک جا، دو زبانه يا چند زبانه بودن ، مبادلۀ زبان ، عناصر لايـه هاي اجتماعي و عوامل ديگر) بستگي دارد.
مولوي، آثار مولوي، واژه ترکي، ريشه شناسي مقدمه در ميان شاعراني که به زبان فارسي شعر سروده اند، مولوي از جمله کساني است که واژگان ترکي و حتي مصرع هاي ترکي قابل توجهي نسبت به ديگر شاعران دارد و طبيعتا يکي از دلايل مهم اين امر، محيط جغرافيايي و بازتاب آن در بيان و زبان مولاناست .
اين واژه را در فرهنگ کوچک زبان پهلوي نيز يـافتم (مکنـزي، ١٣٨٨: ١٧٦)، اما شمس الدين سامي معتقد است که اصل آن ترکـي اسـت و از ترکـي بـه فارسي راه يافته است ١(٢٤ :٢٠٠٤ ,Sami).
اگر اين کلمه مرکب از ار (مرد) + بز (خاکستري) باشد معني صورت مقلوب آن «مرد خاکستري» است ، چون در زبان ترکي صفت پيش از اسم قرار ميگيرد.
دهخدا نيز به ترکي بودن کلمه اشاره کرده و بيت زير را از خاقاني به عنوان شاهد مثال آورده است : خسرو ذوالجلالتين از ملکي و سلطنت / مستحق الخلافتين از يلواج و تنگري (دهخدا، (265 :1345 اين واژه در ديوان به معني «پيغمبر» آمده و کاشغري متذکر شده که به شکل «يلاوج » هم نوشته ميشود (کاشغري، ١٣٨٩: ٤٦١).