چکیده:
چیستی و ماهیت مرگ موجب پیدایش افکاری متناقض در عرصههای مختلف فکری از جمله در شعر و ادب فارسی گردیده است و هر کدام از شاعران با تکیه بر پایگاههای فکری و معرفتی خود به این پدیده نگریستهاند. در این پژوهش سعی شده است تا مسئله مرگ اندیشی در شعر شهریار مورد نقد و تحلیل قرار گیرد. از یافتههای مهم این پژوهش این است که آبشخور فکری اصلی شهریار در باب مرگ آیات قرآنی میباشد. البته مرگ اندیشی عرفانی نیز دیده میشود. اما غلبه با تفکر دینی است و تاملات عرفانی که حاصل آشنایی شهریار با اشعار شاعران بزرگ همچون مولوی است جنبه حاشیهای دارد و هیچ گاه حضور تعیین کنندهای در متن تفکرات وی در باب مرگ نیافته است.
خلاصه ماشینی:
اما غلبه با تفکر دینی است و تأملات عرفانی که حاصل آشنایی شهریار با اشعار شاعران بزرگ همچون مولوی است جنبه حاشیهای دارد و هیچ گاه حضور تعیین کنندهای در متن تفکرات وی در باب مرگ نیافته است.
2- مرگ انديشي در شعر شهريار مرگ اندیشی از مسائلی است که ذهن شهریار را از دوران جوانی به خود مشغول کرده بود، زیرا او از همان زمان(1307) در مجالس احضار ارواح که توسط دکتر خلیل خان ثقفی تشکیل میشد حضور مییافت و یکبار دیگر نیز در سال 1319 در مجالس احضار ارواح شرکت کرد.
(علیزاده: 157)عشق دوران جواني شاعر، اگر چه در عالم جسم به سرانجامي نرسيد، اما پنجرهاي شد كه او را به نوعي متوجه عوالم معنوي نمود، همانطور که خود، نيز به اين نکته در اشعارش اشاره کرده است: عشق مجاز پرتو عشق حقيقت است ايدل بسوز ساز کن و اضطرابها (شهريار، 1369: 328) عشق مجاز غنچه عشق حقيقت است گل گو شکفته باش اگر بوش ميکني (همان: 119) شاعر از اواسط عمر تا پایان زندگی به قرآن و روايات ديني روي ميآورد و انس با این متون باعث ميشود تا نظر شاعر معطوف به مسائلي از قبيل تهذيب و تزکيه نفس، ناپايداري جهان، آخرت انديشي، رستگاري و خيرخواهي شود.
با این توضیح که بین دو نوع مرگ اندیشی نمی توان حد فاصلی قایل شد و با وجود حضور توأمان، غلبه همچنان با تفکر دینی است و تأملات عرفانی که حاصل آشنایی شهریار با اشعار شاعران بزرگ همچون مولوی است جنبه حاشیهای دارد و هیچ گاه حضور تعیین کنندهای در متن تفکرات وی در باب مرگ نیافته است.