چکیده:
گفت وگو یکی از هنرهای داستا ننویسی است که شخصیت ها را هنرمندانه و با ترفندهای
گوناگون به نمایش گذاشته، داستان را پیش می برد. گفت وگو بیشتر قسمت های داستان
را دربر می گیرد و به داستان جان م یدهد. این هنر و ترفند زمینه را آماده می کند تا
شخصیت های داستان، خودشان را به طور موثر به مخاطبان معرفی کنند. هدف مقاله،
بررسی این عنصر در دو داستان شرا بخام از اسماعیل فصیح و حق السکوت از ریموند
چندلر است تا با تحلیل دو آثار ببینیم کدام یک از داستا نها عنصر گفت وگو را به خوبی
در داستان خود گنجانده و کار کدام یک هنری تر و حرف ها یتر است. در این تحقیق ابتدا
هن رهای داستا ننویسی را که یک نویسنده هنگام نوشتن یک داستان باید آ نها را رعایت
کند، به طور خلاصه برشمرد ه ایم؛ در قسمت اصلی مقاله نیز با ذکر شاهد مثال هایی از هر
دو داستان، به بررسی ابعاد گفت وگو و عواملی که بر گفت وگو تآثیر می گذارد، پرداخته ایم.
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبيقي «هنر گفت وگو» در رمان هاي شراب خام از فصيح و حق السکوت از چندلر خدابخش اسداللهي ١ پريسا احمدپور ٢ چکيده گفت وگو يکي از هنرهاي داستان نويسي است که شخصيت ها را هنرمندانه و با ترفندهاي گوناگون به نمايش گذاشته ، داستان را پيش مي برد.
هدف مقاله ، بررسي اين عنصر در دو داستان شراب خام از اسماعيل فصيح و حق السکوت از ريموند چندلر است تا با تحليل دو آثار ببينيم کدام يک از داستان ها عنصر گفت وگو را به خوبي در داستان خود گنجانده و کار کدام يک هنري تر و حرفه اي تر است .
» به او خيره شدم ؛ گفتم : «چکا کنم که بهت بفهمونم من ديگه کاري با شما ندارم ؟» (فصيح ، ١٣٧٠: ١٣٦) مثال از رمان حق السکوت دختر با لحني خشک گفت : «فکر کنم اولين چيزي که متوجه شدي همين بود.
» (چندلر، ٣٧: ١٣٨٦) در داستان شراب خام ، فصيح ، شخصيت يک ترک را با لهجۀ او نشان مي دهد و اين که يک ترک چون در آب و هواي سرد و خشک زندگي مي کند، سريع به هواي گرم واکنش نشان مي دهد؛ از آن -جاکه نويسنده با شخصيت هايش آشناست ، در فن گفت وگو به خوبي از عهده اين کار برآمده است ؛ در مثال دوم که از حق السکوت انتخاب شده است ، ويژگي نژادي يک شخصيت آمريکايي را نشان مي دهد که با تفنگ و اسلحه بيشتر دم خور است و استفادة همگاني دارد؛ ولي در ايران اين گونه نيست .