خلاصه ماشینی:
اينک پيغمبر اسلام که هزاران قانون هاي بزرگ آسماني و دستورات محکم الهي آورده و يک نظام بزرگ خردمندانه و يک حکومت خدايي عادلانه برپا کرده ، مي خواهد از ميان آنها براي هميشه برود و خيانتکاران و منافقان را که در سي چهل سال با آنها معاشرت کرده و مي شناسد و خداي او بر حکومت هاي جائرانه که پس از او تشکيل مي شود و دين را دستخوش اغراض مسمومه خود مي کنند مطلع و عالم است اکنون خرد مي گويد بايد اين کار آخر را که بزرگترين کارها است براي بقاء اساس توحيد و عدالت بکند يا آيين خود را به دست يک مشت معلوم الحال که در وقت مردن او به سر و کله هم مي زدند براي رياست و حکومت و از همان وقت آشوب به پا مي کردند واگذار کند و از هدايت و راهنمايي به صلاح امت که بيست و چند سال خود را به آن معرفي کرده و خداي جهان انما اَْنتَ منذر وَ لکلَ قوم هاد در قرآن براي او نازل کرده دست بردارد و در يک همچو حال که حال بحران اساس توحيد و عدالت است و ملت قرآن از هر چيز نيازمندتر بر نص تکليف خود بعد از پيغمبر بودند آنها را سرگردان و متحير بگذارد عقل شما و همه خردمندان در اينجا چه حکم دارد اين فرستاده نزديک خدا که براي آدمي همچون چشم است در اينجا هيچ حکم ندارد و پيش پاي خودش را نمي بيند يا حکم مي کند که خدا و پيغمبر لازم نيست روي ميزان خرد رفتار کنند ممکن اســت کارهاي بيهوده بچگانه هم بکنند يک دستگاه با عظمت با دست خود بسازند و فوراً خراب کنند يا مي گويد امامت يک اصل مسلمي است در اسلام که خدا تعيين آن را خود کرده چه در قرآن اسم برده باشد يا فرضاً نبرده باشد...