خلاصه ماشینی:
"جوان سرش را تکان داد و گفت:خوب بخون ببینم!دوستم شروع به خواندن مرثیه نمود: تا که به منزل رساند بار را پر کند گنجینه الاسرار را شوری اندر زمره ناس آورد در میان ذکری ز عباس آورد نیست صاحب همتی در نشأتین* همقدم عباس را بعد از حسین در هواداری آن شا الست جمله را یک دست بود او را دو دست که در آن موقع جوان که میتوانم بگویم مدیر دفتر!شعر دوستم را قطع کرد و گفت:این چیه؟من این نوعی که تو میخونی نمیخوام.
اینبار اندی قلابی سرنخ آهنگ قبلی را به شعر دیگری وصل نمود: ای جون ای پهلون مییای بریم به شهرمون آی داد میزنم من فریاد میزنم من دارم میرم به کوفه دارم میرم به میدون ناگهان دوستم با عصبانیت فریاد زد:آقایون،آقایون این چه وضعیه؟مگه میشه با این آهنگها مراسم رو اجرا نمود؟!مدیر دفتر با خونسردی جواب داد:چرا نمیشه!مثل اینکه تو باغ نیستی!پارسال ریتمهایی رو انتخاب کردیم که باعث گردید از تکیههای دیگر شکست نخوردیم.
برای حضرت مسلم،بیات زند برای شمر و یزید در ماهور و عراق برای امام حسین،شور و دشتی برای حر،نوا و در انتها کسی که بهقولی،آبدیده میشد و هفتخوان را میگذراند، میتوانست در چهارگاه،ابو الفضلخوانی یا عباسخوانی کند و مراحل دیگر گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود ناگاه مدیر دفتر با عصبانیت گفت:ای بابا تو مثل اینکه پرتی و تو باغ نیستی!ما میگیم آهنگ جدید تو میگی دستگاه جاروبرقی ما میگیم ریتم تو میگی دستگاه آبمیوهگیری ما میگیم شاد باشه تو میری تو دستگاه سخنرانی!حالا میگم یک آهنگ دیگه آفا کاشی برات بیاد تا بهتر ما رو درک کنی."