خلاصه ماشینی:
"هیات داوران که به گفته پاتریس شرو،رییس هیأت داوران جشنواره کن «جملگی در این ذوق و شوق به یکسان سهیم بودهاند»با تصمیمی قاطع و روشن به بحث و گفتوشنود پیرامون این مسئله نشسته و درمورد انتخاب یک فیلم برای شرکت در این جشنواره به مشورت پرداختند اما چگونه؟آنها با محدود ساختن نخلهای خود،و به وجود آوردن خلأ بر شرکت تعداد کمی فیلم (از هر بیست فیلم،چهار فیلم)رضایت دادند،گویی که آنها نیز میخواستند این کمبود را نشان دهند.
گاس ونسنت،که بین تجربههای بسیار شخصی فیلم شده و سفارشهای استودیوها پرسه میزند،این سینماگر دمدمی مزاج یکی از وقایع متفرقه آشنا برای همه-کشتار کلمباین -را دراختیار گرفته و آن را به یک ماجرای منقلبکننده و نفسگیر تغییر شکل میدهد و با این کار،کارگردانی بینظیری را متجلی میسازد.
«لویی گیشار» >دور نوری بیلگ سیلان اورلین فرنژی (تصویرتصویر) لطف و جاذبه یک پلان منوط به چه چیزی است؟چه اعتقاد راسخ و اندیشهای یک سینماگر را بر آن میدارد به خلق تنش یک ماجرا،بازتاب دادن درون یک پرسوناژ و ساختن یک فیلم بپردازند؟نوری بیلگ سیلان،با سومین فیلم خود«دور»بیدرنگ پاسخ این پرسشها را میدهد:یوسف برای پیدا کردن شغلی در استانبول،روستا و خانه و کاشانهاش را ترک میکند و نزدیکی از اقوام دور خود پناه میجوید.
در این صحنه بیتردید،ایده منجمد شدن قلبها و ذهنیتها-که پرسوناژ آگاهانه بیش و کم احساسشان میکند-است که به نمایش گذارده میشود،اما بعد نمادین تصویر زیرکانه و پیچیده است، این تصور درپی وجه به شدت عینی آن چهره نشان میدهد:زیبایی چشمانداز، نگاه یوسف(ناباور،شگفتزده؟نگاه ما..."