خلاصه ماشینی:
"این شاعر مبارز و آزادیخواه یک عمر به زجر و شکنجه زندگی کرد،خود نیز اعتراف میکند: زندگی کردن من مردن تدریحی بود آنچه جان کند تنم،عمر حسابش کردم (به تصویر صفحه مراجعه شود) در زندان،از دادن آب و غذای کافی به وی دریغ ورزیدند و چنان عرصه را برای وی تنگ گرفتند که هر لحظه مرگ را در مقابل چشم خود میدید: سوگواران را مجال بازدید و دید نیست باز گرد ای عید از زندان که ما را عید نیست بیگناهی گر به زندان مرد با حال تباه ظالم مظلومکش هم،تا ابد جاوید نیست فرخی باوجوداین همه آزار و شکنجه از مرام خود منصرف نشد و هر وقت فرصتی پیدا کرد،شعری نوشت و در میان زندانیان انتشار داد،تا این که در اواخر مهر 1308 در زندان به دست پزشک احمدی(پزشک شهربانی رضا شاه پهلوی)کشته شد."