خلاصه ماشینی:
"آغشته به خون عشق عمامهی تو تبار عاشقی تقدیم به شهید مظلوم آیت الله بهشتی کوه و در و دشت سخرهی گامش بود جاری نفس سپیده در جامش بود حق حق گویان گذشت از کوچهی ما مردی که تبار عاشقی نامش بود یلدای سکوت تقدیم به معلم شهید دکتر شریعتی بر خاک خزان گام بهاری زد و رفت بوذر شد و خیمه در صحاری زد و رفت با تیغ قلم بر تن یلدای سکوت تا مطلع فجر زخم کاری زد و رفت نعره در زنجیر تقدیم به جلال آل احمد آن یل که به روی«غرب»شمشیر کشید از هیمنهاش پشت ستم تیر کشید دیدیم سرانجام که زنجیر گسست زان نعره که در حلقهی زنجیر کشید سفره دل پدر آمد از راه دستهایش خالی کودکان چشم به دستان پدر...
-هنر نردبانی است که به بام حقیقت منتهی میشود به شرط آنکه آن را به دیوار ایمان تکیه دهی.
-کسی که میکوشد با ادعای صرف بر بام هنر برآید در واقع تلاش میکند تا از شکل یک نردبان که روی دیوار نقاشی شده است،بالا برود."