چکیده:
انسان در زندگي اجتماعي و فردي خود همواره بدنبال شناخت «ارزشها» و معيار «ارزش» ميباشد تا «فيالمثل» طلا را از مس بشناسد و سفيهانه، لعل و گوهر را با خرمهره بدل نكند. اين توجه به ارزش اشياء گرچه يك ميل فطري و طبيعي است ولي گاهي حس فطري انسان در تشخيص اشتباه ميكند و چيزهاي فاقد «ارزش واقعي» را با ارزش ميگيرد؛ همانطوركه كودك بحكم غريزه بدنبال يافتن خوراكي است، اما گاهي ممكن است باشتباه هرچيز مضر را به دهان بگذارد.
در جوامع بشري اين اشتباه در موضوع و تصور برخي امور فاقد ارزش واقعي بعنوان اموري ارزشمند، فراوان ديده ميشود. سبب اين شكست بشر در رسيدن به «ارزشهاي واقعي»، نشناختن و نداشتن «معيار ارزش» واقعي است. ارزش، هنگامي واقعي و مفيد و بدون خسارت است كه با حقايق واقعي يعني نظام طبيعي آفرينش، منطبق باشد، و عقلانيت و شرع و عرف عقلا هم آنرا تأييد كند؛ هرآنچه با اين معيار و شاخص منطبق نباشد زيانآور است و خسارت ببار ميآورد. متأسفانه در تحليل رفتارهاي اجتماعي ملتها اين اشتباه و اين خسارتها ديده ميشود، جايي كه جهالت و هوسهاي خام يا تقليد كوركورانه از گروهي ديگر، بجاي شاخص ارزش واقعي مينشيند و بصورت عرف و عادت غلط در جامعه ميماند.
مدتي است بحث رسانهها بر سر «تبعيض ناروايي» است كه دولت يا برخي تشكيلات رسمي كشور، بصورت بذل اسرافآميز بيتالمال به فوتبال حرفهيي يا ملي روا ميدارد. ما بارها در همين صفحه به آن پرداخته بوديم، و اخيراً نيز بوسيلة يكي از دلسوزان انقلاب و نظام اسلامي واقعي بيان شد. اين «تبعيض» از آنرو «ناروا» است كه در مقايسه با نياز شديد امور علمي و مراكز تحقيقي فلسفي، و خدماتي مانند آن، بويژه در حوزه و دانشگاه، با اين ورزش و اين ميراث غربي گاه مضر فرهنگي و اخلاقي، ديده ميشود كه سهم نهادها و بنيادهاي مفيد كشور بسيار كمتر است يا حتي به برخي از بنيادهاي آزاد پژوهشي بودجهيي داده نميشود.
بديهي است كه هرگونه كوتاهي در كمك شايسته به اينگونه مؤسسات و مراكز، بنفع دشمنان نظام و برابر سياستهاي ضدفرهنگي و ضدعلمي آنان بر ضد كشور است، كه در چهار دهه اين انقلاب اسلامي مستمراً در اجراي آن كوشا بودهاند.
بايد دانست كه نبود ارزش واقعي در يك ورزش تشريفاتي بيفايده و گاهي مضر، هيچ ربطي به ورزشكاران و اصل ورزش ندارد و طرح و بحث شخصيت ورزشكاران در اين عرصه، بكلي غلط و بيربط به اصل مسئله و نوعي مغالطه است. بيشتر قهرمانان كشور بويژه رشتههاي ايرانيالاصل، جواناني محترم ميباشند، اما فوتبال اين ورزش پرهزينه و بيسود كه حتي در جهان نتوانسته جايگاهي بدست آورد، در مقايسه با نهادهاي علمي جامعهساز ـكه با معرفت و تربيت روحي و شخصيتسازي و رشد انديشه و فرهنگ انسان مرتبط استـ در خور اينهمه هزينه و اسراف و تبذير از كيسه ملت فقير ما نيست و با مصالح ملي نيز ناسازگار است و عقل و منطق و شرع آنرا نهي ميكند.
انسان در زندگی اجتماعی و فردی خود همواره بدنبال شناخت «ارزشها» و معیار «ارزش» میباشد تا «فیالمثل» طلا را از مس بشناسد و سفیهانه، لعل و گوهر را با خرمهره بدل نکند. این توجه به ارزش اشیاء گرچه یک میل فطری و طبیعی است ولی گاهی حس فطری انسان در تشخیص اشتباه میکند و چیزهای فاقد «ارزش واقعی» را با ارزش میگیرد؛ همانطورکه کودک بحکم غریزه بدنبال یافتن خوراکی است، اما گاهی ممکن است باشتباه هرچیز مضر را به دهان بگذارد.
در جوامع بشری این اشتباه در موضوع و تصور برخی امور فاقد ارزش واقعی بعنوان اموری ارزشمند، فراوان دیده میشود. سبب این شکست بشر در رسیدن به «ارزشهای واقعی»، نشناختن و نداشتن «معیار ارزش» واقعی است. ارزش، هنگامی واقعی و مفید و بدون خسارت است که با حقایق واقعی یعنی نظام طبیعی افرینش، منطبق باشد، و عقلانیت و شرع و عرف عقلا هم انرا تایید کند؛ هرانچه با این معیار و شاخص منطبق نباشد زیاناور است و خسارت ببار میاورد. متاسفانه در تحلیل رفتارهای اجتماعی ملتها این اشتباه و این خسارتها دیده میشود، جایی که جهالت و هوسهای خام یا تقلید کورکورانه از گروهی دیگر، بجای شاخص ارزش واقعی مینشیند و بصورت عرف و عادت غلط در جامعه میماند.
مدتی است بحث رسانهها بر سر «تبعیض ناروایی» است که دولت یا برخی تشکیلات رسمی کشور، بصورت بذل اسرافامیز بیتالمال به فوتبال حرفهیی یا ملی روا میدارد. ما بارها در همین صفحه به ان پرداخته بودیم، و اخیرا نیز بوسیله یکی از دلسوزان انقلاب و نظام اسلامی واقعی بیان شد. این «تبعیض» از انرو «ناروا» است که در مقایسه با نیاز شدید امور علمی و مراکز تحقیقی فلسفی، و خدماتی مانند ان، بویژه در حوزه و دانشگاه، با این ورزش و این میراث غربی گاه مضر فرهنگی و اخلاقی، دیده میشود که سهم نهادها و بنیادهای مفید کشور بسیار کمتر است یا حتی به برخی از بنیادهای ازاد پژوهشی بودجهیی داده نمیشود.
بدیهی است که هرگونه کوتاهی در کمک شایسته به اینگونه موسسات و مراکز، بنفع دشمنان نظام و برابر سیاستهای ضدفرهنگی و ضدعلمی انان بر ضد کشور است، که در چهار دهه این انقلاب اسلامی مستمرا در اجرای ان کوشا بودهاند.
باید دانست که نبود ارزش واقعی در یک ورزش تشریفاتی بیفایده و گاهی مضر، هیچ ربطی به ورزشکاران و اصل ورزش ندارد و طرح و بحث شخصیت ورزشکاران در این عرصه، بکلی غلط و بیربط به اصل مسيله و نوعی مغالطه است. بیشتر قهرمانان کشور بویژه رشتههای ایرانیالاصل، جوانانی محترم میباشند، اما فوتبال این ورزش پرهزینه و بیسود که حتی در جهان نتوانسته جایگاهی بدست اورد، در مقایسه با نهادهای علمی جامعهساز که با معرفت و تربیت روحی و شخصیتسازی و رشد اندیشه و فرهنگ انسان مرتبط است در خور اینهمه هزینه و اسراف و تبذیر از کیسه ملت فقیر ما نیست و با مصالح ملی نیز ناسازگار است و عقل و منطق و شرع انرا نهی میکند.