چکیده:
مغولها قومینامسلمان بودند و معیارهای حاکم بر جامعه اسلامیرا ارجی نمینهادند. همین طور فرهنگ
و شعور سیاسی- اجتماعی غیرقابل قیاسی با فرهنگ ایرانی- اسلامیداشتند. به علاوه ورود آنها با کشتار,
ویرانی و تخریب فراوانی همراه بود که ضربههای سنگینی بر تمدن اسلامی وارد کرد. از این روی حاکمیت
آنها امری غیرطبیعی و تحمل ناپذیر مینمود. آنها به دین به عنوان اصلی ترین نهادی که رابطه مردم و
حکومت بر پایه آن قوام می گرفت بی توجه بودند و این امر نیز موجب بیگانگی آنها با مسلمانان بود. با این
همه حکام ایلخانی همزمان با تشکیل حکومت در اواسط قرن هفتم هجری به واسطه رویارویی با مشکلات
متعده حفظ این وضعیت و بیگانگی با مردم ایران را به صلاح خود ندیدند. بنابراین به نزدیکی به مردم ایران
روی آوردند و نظر به حاکمیت فراگیر دین در جامعه ایرانی بهترین زمینه در این جهت را رویکرد دینی
دیدند. این رویکرد با زمینههای اعتقادی آنها نیز همخوانی داشت. اسلام دین رفق و مدارا بود و صرف نظر
از اختلافات مذهبی و فرقه ای دینی متساهل به شمار میرفت. به خصوص تشیع امامیه که تا این زمان با
تساهل بیشتری رفتار کرده بود و مذهبی مداراجویانه تر به حساب میآمد نظر مغولها را به خود جلب کرد.
از سوی دیگر مغولها قومیبا مدارای دینی بودند و تحت تاثیر شرایط اقلیمی و مقتضیات زیست- محیطی
تعصب عقیدتی نداشتند. هر چند که مدارای آنها از پشتوانههای غنی فکری و فرهنگی لازم برخوردار نبودء
اما در روی آوردن مغولها به اسلام و پذیرش برتری فرهنگ و تمدن اسلامیبسیار موئر بود. از این رو
میتوان گفت اسلام آوردن ایلخانان حاصل تعامل رویکرد اعتقادی مداراجویانه مغولها با مسلمانان بوده
است. گذشته از این رویکرد اعتقادی شیعیان امامیه در این تعامل و مسلمانی ایلخانان نقشی اساسی داشته
است. آنچه در این مقاله مورد مطالعه قرار می گیردء همین امر مهم یعنی بررسی رویکرد مداراجویانه تشیع
امامیه در اسلام پذیری ایلخانان است.
خلاصه ماشینی:
در پاسخ به اين سوال مي توان چنين گفت که ميان نگرش اعتقادي مغول ها و ساختار فکري و فرهنگي حاکم بر جامعه اسلامي ايران – علي رغم غير قابل قياس بودن آنها- نوعي تعامل صورت گرفته که در نتيجه آن مغول هاي ســاکن ايران به اســلام پذيري رهنمون شده اند.
با اين حال نظر به مداراي سياسي و اعتقادي بيشتري که تشيع اماميه ازآن برخوردار بوده است مي توان چنين گفت که سهم شيعيان امامي در مسلماني ايلخانان بيشتر از ديگران بوده و عملکرد آنها موجب شده است تاتقابل ميان مغول ها و مسلمانان به تعامل ديني انجاميده و حکام ايلخاني را به سمت مسلماني رهنمون کند.
وجود مساجد و در کنار آنها کليساها و معابد بودايي در قراقورم در عهد منگو قاآن ، مدارا با علما و روحانيون اديان مختلف ، داستان هايي که در جامع التواريخ در اين ارتباط آمده ، مســلمان شــدن «برکه » به عنوان يکي از نخستين فرمانروايان دشت قبچاق ، مسلماني «آننده » مدعي تخت و تاج مغول ها در چين که مسلمان پرشوري بوده و قرآن را از حفظ داشته اســت ، رواج اديان و آيين هاي مختلف در کنار شمنيزم سنتي ، تساهل و مداراي ايلخانان در ايران همگي نمونه هايي هستند که مطلب فوق را تأييد مي کنند.
در درون تاريخ ايران که پيوند فرهنگ و تمدن ايراني - اسلامي شرايط مناسب تري به وجود آورده بود دين اسلام و به خصوص گرايش هاي شيعي مداراي بيشتري از خود نشان داده است .