خلاصه ماشینی:
"1در علت انتقال پایتخت،مؤلف «عالم آرای عباسی»چنین مینویسد:«تا سال 1006 ق،قزوین مقر دولت بود و شاه عباس گاهگاهی به جهت انبساط خاطر و برای سیر و نشاط و شکار،به اصفهان میرفت و خصوصیات آن بلده،از استعداد مکان و آب رودخانهی زاینده رود و جویها که از رودخانهی مذکور منشعب شده و به هر طرف جاری است،در ضمیر او جایگزین شد و همیشه خاطر اشرف بدان تعلق داشت که در آن بلده رحل اقامت بیندازد و خاطر به ترتیب و تعمیر آن مصروف دارد.
از ابتدای روی کار آمدن سلسله،شاهان صفوی همواره میکوشیدند که حد اکثر منافع و حد اقل آسیبپذیری را داشته باشند،ازاینرو، نخست از اردبیل به تبریز آمدند و سپس،بعد از«نبرد چالدران»و شکست شاه اسماعیل،با توجه به موقعیت پایتخت که هر لحظه احتمال اشغال آن به وسیلهی نیروهای مهاجم عثمانی میرفت،پایتخت را به قزوین انتقال دادند تا اینکه در زمان شاه عباس امنیت به کشور بازگشت و او در سال 1006 ق پایتخت را به اصفهان منتقل کرد؛چرا که اصفهان نه تنها از مرز عثمانی،بلکه از هر مرز دیگری دور بود و دیگر اینکه در مرکز ایران قرار داشت.
یکی از عوامل خارجی که سبب انتقال پایتخت به اصفهان شد،این بود که شاه عباس به خوبی میدانست،اروپاییان از پیشرفتهای عثمانی هراس دارند و خواهان رابطه با ایران هستند،تا از این طریق بتوانند دشمن مشترک خود را سرکوب کنند.
این اقدامات شاه عباس بود که سبب شد اصفهانیها بگویند: «اصفهان نصف جهان»پیرلوتی در سفرنامهی خود در مورد عظمت این شهر مینویسد:«در دورهای که در کشور ما دربار پادشاه آفتاب درخشندگی و ابهت خاص داشته،تنها رقیب آن از نظر زیبایی دربار پادشاهان ایران بوده است»[لوتی،:206]."