چکیده:
زمینه و هدف: کنایه یکی از ابزارهای ادبی است که توسط مردم ساخته میشود و به همین دلیل با زبان عامیانه در شعرهای محاوره ای سازگاری فراوانی دارد. بررسی خصوصیّات کنایه در شعرهای محاوره ای قرن گذشته که از لحاظ تاریخی در دوره های انقلاب مشروطه، حکومت پهلوی و عصر انقلاب اسلامی واقع میشود، نشان میدهد این صنعت نزد شاعران محاوره سرای مزبور کاربرد فراوانی داشته است.
روش مطالعه: داده های ضروری برای انجام این پژوهش از طریق مطالعه در منابع کتابخانه ای بدست آمده است. سپس این داده ها با شیوۀ توصیفی-تحلیلی بررسی شده است.
یافته ها: شعر محاوره ای دورۀ پهلوی دو برابر بیش از دوره های قبل و بعد آن تصویری است و در شعرهای محاوره ای معاصر فارسی پرکاربردترین صورت خیال «کنایه» است. زبان شعر محاوره ای عصر پهلوی کناییتر از دیگر دوره هاست. با توجّه به گوناگونی انواع کنایه براساس جایگاه آن نزد مردم و وضوح و خفای کنایه ها، انواع «زبانی» و «قاموسی» -که به دلیل دانش زمینه ای مخاطب از آنها عموما در گروه ایما قرار دارند- با سادگی و مردمی بودن شعر محاوره ای تناسب بیشتری دارند. هرچند سادگی فهم کنایه ها در هر سه دوره بارز است، این صفت در کنایه های عصر مشروطه بیش از دو دورۀ بعد وجود دارد.
نتیجه گیری: شعر محاوره ای که شعری مردمی است با استفاده از ظرفیّت ادبی ابزار کنایه ارتباط بیشتر و آسانتری با مخاطب برقرار میسازد و چنانچه شاعر محاروه سرا علاوه بر کنایه از ضربالمثل هم کمک بگیرد، شدت تاثیرگذاری کلام شاعر بسیار افزایش خواهد یافت و این شگردی است که شاعران محاوره سرا در طول یکصد سال اخیر (1300 تا 1400ش.) از آن بهره گرفته اند.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Metonymy is one of the literary devices produced by people and therefore has good compatibility with Colloquial language in folk poetry. A review of the characteristics of metonymy in the Colloquial poetry of the past century that historically covers the constitutional revolution, the Pahlavi period, and the era of the Islamic Revolution shows a comprehensive utilization of this device.
METHODOLOGY: Essential data for this research has been obtained through study in library resources. Then, these data are examined by descriptive-analytical method.
FINDINGS: The colloquial poems of the Pahlavi period are twice as visual as those of the pre-and later eras and the most ironic language of colloquial poetry also belongs to this period. In contemporary Persian colloquial poems, the most widely used form of imagination is "metonymy". Considering the variety of types of metonymy based on its functionality for the public and the clarity or the secrecy of them, linguistic and lexical types are more suitable for colloquial poetry. Poets' inventive metonymies can also be used in such poems provided that the relationship between the present and absent sides of the speech is not complicated and so does not disturbs the basic philosophy of colloquial poetry, which is the simplicity and easy communication of the audience with the subject. The cooperation between proverbs and ironies in contemporary colloquial poems indicates a kind of harmony between these two elements, since both have their roots in ordinary people's understanding.
CONCLUSION: Colloquial poems people-friendly poems utilize the literary capacity of metonymy to make softer contact and a deeper connection with the reader. If a folk poet uses both metonymies and proverbs in his literary text, the effect of his words will be more, and it is a common technic that Colloquial poets of the previous century (2021-1920) have utilized very commonly.
خلاصه ماشینی:
مجموع کنايه هاي مستخرج از آثار فوق ، که پيکرة شواهد تحقيق را شکل ميدهد، چنين است : الف ) شواهد کنايه هاي قاموسي/زباني در شعر محاوره اي عصر مشروطه : به زبان آمدن ، وق واق کردن ، آدم ناقلا، اتل متل توتوله (اديب الممالک فراهاني،١٣١٢: ٧١١-٧٠٥)، خواب چيزي را ديدن ، شهر فرنگ (صابر، ١٩٤٢م : ٤٣)، جفت و طاق زدن (نسيم شمال ، ١٣٣٦: ٧١)، به چپ و راست زدن (نسيم شمال ، ١٣٣٦: ٧٠)، مات شدن ، بيپرده گفتن ، شور برپا کردن ، کت بسته بودن ، همان آش و همان کاسه بودن ، جهان خوار بودن (ايرج ميرزا، ١٣٥٣: ٢١٦- ٢١٣)، خاک بر سر کسي شدن ، از گرسنگي جان دادن (دهخدا، ١٣٦١: ٥-٤)، يکّه ميان دار، دويدن براي چيزي، پاک بريدن ، پروپا قرص بودن ، تلکه کردن ، لوطيگري کردن ، سوار شدن ، خر خود را سوار شدن ، رگ (و ريشه )دار، ولنگار شدن ، اهل نم بودن ، زار شدن کاروبار، لول و پاتيل ، ملنگ بودن ، ورمال و وردار بودن ، پينه زدن پا (محاسب - الممالک ، ١٣٨٦: ١٩٠؛ دهخدا، ١٣٦١: ١٧-١٦)، دست کشيدن از چيزي، چشم کسي کور رفتن (بهار،١٣٨٠: ٥٩١/٢)، گور به گور شده (همان ،٥٩٠/٢)، کلّه پا شدن ، شر بپا کردن ، ابرو ترش کردن ، خون دل کردن ، شترگاوپلنگ (همان ، ٥٩١/٢)، جير و وير کردن ، روضه خواندن (ميرزادة عشقي، ١٣٥٧: ٣٩٩-٤٠٠).