چکیده:
نشانهشناسی ساختارگرای دوسوسور، سبک زبانی متن و زیباییشناسی آن را آشکار ساخته و در پی تحلیل معانی ضمنی نیست و در مقابل، نشانهشناسی پساساختارگرای رولان بارت، در پی تحلیل دلالتهای معنایی متعدد در متن است. جستار پیشرو بر آن است تا با تکیه بر نظریات این دو نشانهشناس و با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سوره قریش و مقایسه آن از این دو نگاه بپردازد با این هدف که نحوه شکلگیری معنا و نیز لایههای متعدد و ضمنی آن را در این سوره شناسایی کند. ضرورت انجام چنین پژوهشی نیز نخست معرفی تفاوت نظریات این دو زبانشناس، سپس بررسی تفاوت خوانش ساختارگرا با پساساختارگرا در سوره قریش است تا کثرت دلالت لایههای معنایی با توجه به نظریات بارت آشکار شود. برای تحلیل سوره قریش از دیدگاه نشانهشناسی دوسوسور، به بررسی تقابلها پرداخته میشود. تقابل عمده این سوره میان وجه خبری (همبستگی میان قریش) و وجه امری (لزوم عبادت پروردگار) شکلگرفته که در سایر عناصر زبانی (واژگانی و نحوی) نیز جلوهگر شده است. در مقابل، در نشانهشناسی بارت، به تحلیل رمزگانها و بررسی لایههای معنایی آنها پرداخته میشود که بر این اساس، رمزگان چیستانی در پی اشاره به معنای همبستگی و اتحاد برای تمامی جوامع و گروهها است؛ امری که با دلالتهای متعدد واژگان (إیلاف و قریش) به عنوان رمزگانهای معنایی و فرهنگی روشن میشود و رمزگانهای نمادین نیز به تصویرسازی عواقب عدم عبادت پروردگار پرداخته و رمزگانهای کنشی نتیجه عبادت خداوند را در گذشته بیان کردهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با تحلیل نشانهشناسی دوسوسور، معنای تحتاللفظی سوره در قالب عناصر متقابل متنی و روابط همنشینی منسجم آشکار میشود که اشاره به دعوت قریش به اسلام در زمان پیامبر(ص) برای ایجاد صلح دارد؛ اما در تحلیل نشانهشناسی بارت، دعوت به اسلام و ترویج تکآیینی مقید به قریش نبوده و متوجه جوامع و گروههای مختلف در تمامی اعصار است.
Where the structuralist semiotic model Ferdinand de Saussure developed addresses a text's linguistic style and aesthetics without analyzing its implicit meanings, the poststructuralist model propounded by Roland Barthes examines various semantic implications of a text. This study aims to critically read the Surah of Quraysh by applying the two theorists' models on its textuality to examine the formation of meaning and implicit layers of meaning. Pinpointing the difference between the two models and reading the Surah of Quraysh based on the structuralist and poststructuralist semiotic models in order to decode the multiplicity of semantic layers according to Barthes' theories constitute the significance of this study. Also, the linguistic contrasts of the Surah are examined based on Ferdinand de Saussure's model. The research finds that the main difference is between declarative sentences (solidarity among the Quraysh) and imperative sentences (the necessity of worshiping God), which are also manifested in other linguistic elements (lexical and syntactic). Barthes' model examines narrative codes' semantic layers. The hermeneutic code highlights solidarity and unity for all societies and groups, which is reinforced by the repetition of Eilaf and Quraysh as semantic and cultural codes. While symbolic codes depict the consequences of the refusal to worship God, probiotic codes refer to the result of worshiping God in the past. While reading the Surah based on Ferdinand de Saussure's model shows that its literal meaning can be understood in syntagmatic structures, which refer to the invitation of the Quraysh to Islam during the time of the Prophet (PBUH) to make peace, a reading based on Barthes' model indicates that the call to Islam and the promotion of monotheism is not limited to the Quraysh but addressed to different societies and groups throughout the ages.
خلاصه ماشینی:
در مقابل ، در نشانه شناسي بارت ، به تحليل رمزگان ها و بررسي لايه هاي معنايي آن ها پرداخته ميشود که بر اين اساس ، رمزگان چيستاني در پي اشاره به معناي همبستگي و اتحاد براي تمامي جوامع و گروه ها است ؛ امري که با دلالت هاي متعدد واژگان (إيلاف و قريش ) به عنوان رمزگان هاي معنايي و فرهنگي روشن ميشود و رمزگان هاي نمادين نيز به تصويرسازي عواقب عدم عبادت پروردگار پرداخته و رمزگان هاي کنشي نتيجه عبادت خداوند را در گذشته بيان کرده اند.
اما از منظر تحليل ساختارگرايي و پسا ساختارگرايي در ساير سوره هاي قرآن شاهد پژوهش هايي هستيم ؛ همچون مقاله خورشا و همکاران (١٣٩٥) به زبان فارسي و با عنوان «ساختار شکل گيري معنا در سوره کافرون به مثابه اثري ادبي از ديدگاه نظريه ساختارگرايي» که در آن تمامي عناصر متقابل سوره کافرون را در سطح روابط هم نشيني، جانشيني و نيز عناصر واژگاني، نحوي و واجي مورد بررسي قرار داده اند.
بنابراين بر اساس تحليل نشانه شناسي بارت بر سوره قريش که با تکيه بر تحليل پنج رمزگان اصلي صورت گرفت چنين مشخص شد که اين سوره تنها دربردارنده معناي ظاهرياش نبوده و لايه هاي متعدد معنايي را در خود جاي داده است .
در تحليل هايي که بر اساس نشانه شناسي پسا ساختارگراي رولان بارت بر اين سوره انجام گرفت نيز مشخص شد که سوره با رمزگان هرمنوتيکي خود (لإيلاف قريش ) آغاز ميشود تا از همان ابتدا به شفاف سازي معما و سؤال اصلي زبان و ادبيات عربي (فصلنامه علمي) شماره بيست و نهم سوره بپردازد؛ بنابراين تقديم عبارت ، نقش برجسته اي در فهم معماي سوره ايجاد کرده است .