چکیده:
شاهنامه، اثر گرانقدر فردوسی در سه بخش: اساطیری، پهلوانی و تاریخی تدوین شده است. داستانهایی که در قسمتهای اساطیری و پهلوانی آمده، بسیار مشهور و به کرّات مورد بررسی اهل ادب قرار گرفته است، امّا از بخش تاریخی شاهنامه که به سرنوشت واقعی ملّت ایران پیوند خورده کمتر نامی برده شده است. داستان «خسرو پرویز ساسانی و شیرین» مورد توجّه پژوهش حاضر است تا با گذر دادن بازیگران این قصّۀ جانگزا از ذرهّبین نقد روانکاوی ـ فروید و آدلر ـ انگیزههای موجود در پس نمایش آنها بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
روش کار - در این پژوهش، ضمن مروری بر داستان، به نقد روانشناختی شخصیتهای برجستۀ داستان چون: خسرو، شیرین و شیرویه بر مبنای نظریات فروید و آدلر پرداخته شده است.
مثلاً خسروپرویز، رنجی را که از جانب شیرویه بر او رسید، به تقدیر و طالع نحس شیرویه نسبت میدهد: چو خسرو بدانگونه آوا شنیدچنین گفت کز شب گذشته سه پاس که این بد کنش چون ز مادر بزاد بدآواز شیروی گفتم همی به رخساره شد چون گل شنبلیدبیابید گفتار اخترشناسنهانی ورا نام کردم قباددگر نامش اندر نهفتم همی (ص1036: 4-4001)2 شیرویه نیز که بعد از شنیدن خبر قتل پدر، دچار اضطراب و ناراحتی شده بود: فرود آمد از تخت شاهی قبادز مژگان همی بر برش خون چکید دو دست گرامی به سر برنهادچُن آگاهی او به دشمن رسید (ص6-1055: 8-377)3 باز هم گناه خود را به گردن خداوند و تقدیرِ او انداخت: بگویی که ما را نبُد زین گناه که پادافره ایزدی یافتی نه ایرانیان را بُد این دستگاهچُن از نیکوی روی برتافتی (ص1042: 6-25) رؤیا (Le reve) رؤیا عبارت است از یک تمایل واپسزده که به هنگام خواب یا بهصورت اصلی خود، تجسّم پیدا كرده یا به یاری «مکانیسم تبدیل» بهصورت دگرگونی ظاهر میشود.