خلاصه ماشینی:
وی سپس این تعریف کلی را ارائه میدهد: زبان معیار یکی از گونه های زبانی رایج در جامعۀ زبانی است که با تغییراتی که در صورت و ساخت و نیز نقش و کارکرد آن ایجـاد میشـود، از سـوی اکثـر افراد جامعۀ زبانی به عنوان الگوی زبانی معتبر پذیرفته میشود و در نوشتارهای رسـمی و گفتارهـای ِ برنامه ریزی شده به کار میرود.
همچنین در این کتاب در توضیح زبان معیار و ملت ، بـه نقل از وارداف ١ (۱۹۹۴) زبـان بخـش مهمی از ساختار ملت های جدید برشمرده میشود و چنین میآید: ظاهراً از قرن های ۱۹ و ۲۰ ایـن تلقی شکل گرفته است که شکل آرمانی توزیع زبان ها در میان کشورها و ملت هـا آن اسـت کـه هـر ِ ملت و کشور مستقلی باید زبان مستقلی داشته باشد و به باور ترادگیل (۱۳۷۶)، به طور کلـی اتحـاد زبانی راهبرد بسیار مهمی در اجرای اتحاد سیاسی به شمار میرود.
نویسنده ضمن نقل تعاریف متفاوت از معیارسـازی ١ بـه نقـد و بررسـی آنهـا میپـردازد و در پایـان تعریف فرگوسن ٢ (۱۹۶۸) را نقل میکند: معیارسازی روندی است که طـی آن یـک گونـۀ زبـانی – خـواه تحت تـأثیر شـرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی (برنامه ریزینشده ) و خواه به شکل برنامه ریزیشـده و سازمان یافته - به عنوان زبان معیار انتخاب میشود و بـا تغییراتـی کـه در صـورت و ساخت و نیز نقش و کاربرد آن اعمال میشود، از سـوی اکثـر افـراد جامعـۀ زبـانی به عنوان الگوی زبانی معتبر پذیرفته شده ، به کار میرود و پایگاه معیار خود را حفـظ ِ میکند.