چکیده:
تبیین موضوع: ارتقای روستاها به شهر در کانونهای استقرار ایلات، عشایر و روستائیان، نوع خاصی از شهرها با عنوان «شهر اقوام» را در ایران معاصر شکل داده است. این شهرها به مرور، تبدیل به مقصد مهاجرتی عشایر و روستائیان مناطق پیرامون شده و با ویژگیهایی از قبیل رشد شتابان جمعیت، تسلط فرهنگ قوم گرایی و طایفهگرایی و جداگزینی اجتماعی- فضایی، در حلقهای از ناکارآمدی در حوزه مدیریت شهری گرفتار شدهاند. براین اساس، هدف اصلی مقالۀ حاضر، آسیبشناسی مدیریت شهری در شهر اقوام است. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، پژوهشی کاربردی و از نظر شیوة گردآوری دادهها، پژوهشی توصیفی- تحلیلی محسوب میشود. به منظور دستیابی به اهداف تحقیق، دادههای موردنیاز با استفاده از پرسشنامه و به شیوه خوشهای و تصادفی ساده از نمونهای با حجم 260 نفر شامل شهروندان، پرسنل شهرداری، شهرداران و مشاوران شهرداری نورآباد گردآوری شده است. برای تحلیل دادهها، از آزمون آماری T تکنمونهای استفاده شدهاست. یافتهها: نتایج بدست آمده از آزمون T تکنمونهای نشان میدهد که از نظر ساکنان محلی دو عامل قومگرایی و تعلقات مذهبی، به طور معناداری مهمترین عوامل موثر بر شیوه انتخاب اعضای شورای شهر توسط شهروندان میباشند. علاوه براین، از نظر پاسخگویان، لابیگری با ارزش T برابر 3/16 و قومگرایی با ارزش T برابر 9/7، مهمترین معیارهای اثرگذار در انتخاب شهرداران بودهاند. میزان رضایت شهروندان از عملکرد شوراهای اسلامی شهر نورآباد در سطح پایینی قرار داشته و بیش از 68 درصد پاسخگویان، نارضایتی خود را از عملکرد شوراها ابراز داشتهاند. تحلیل نظرات شهرداران، مشاوران و کارکنان شهرداری نشان میدهد که اعضای شورای شهر به شیوههای مختلفی از قبیل نصب و عزل پرسنل، دخل و تصرف در انتخاب پیمانکار، هدایت پروژههای عمرانی به سمت بخشهای خاصی از شهر، در امور اجرایی شهرداری دخالت میکنند. نتایج: در فرایندی بازخوردی، شورای برآمده از ساختار اجتماعی-فضایی مبتنی بر قومگرایی منجر به انتخاب شهردار براساس منافع فردی و قومی شده و از این طریق با دخالت در امور اجرایی شهرداری، زمینه را برای ناکارآمدی مدیریت شهری فراهم ساخته است.
Objective: Promotion of villages to cities at the center of the settlement of nomads and villagers have shaped a particular type of city in contemporary Iran. These cities have become the destination for nomadic and rural migration from the surrounding areas and with features such as rapid population growth, the weakness of political culture and social-spatial segregation, they have been caught up in a cycle of inefficiencies in urban management. Accordingly, the main purpose of the present paper is the pathology of urban management in the ethnic city. Methods: Current paper is analytical–descriptive according to nature. Requirement data and information were gathered by documentary and field methods. The population of the study consisted of citizens of Nourabad city and urban planners and specialists including municipality staffs, mayors and counselors of Nourabad municipality. According to Cochran''''s formula and financial and time constraints of the research, the sample size of the study consisted of 200 citizens and 60 urban management experts in the city of Nourabad. Results: The results of T-test indicate that, in terms of local residents, two factors of ethnicity and religious affiliation are significantly the most important factors affecting the way citizens choose the council members. In addition, according to respondents, lobbying and ethnicity were the most important measures in selecting the mayors. Citizens'''' satisfaction with the performance of Islamic councils in Nourabad city was at a low level and more than 68% of respondents expressed their dissatisfaction with the performance of the councils. The analysis of the opinions of mayors, counselors and employees of the municipality indicates that members of the city council interfere in the municipal administration in various ways, such as installing and disposing of personnel, interfering in the choice of the contractor, directing development projects to particular parts of the city. Conclusion: In a feedback process, the council derived from the socio-spatial structure based on ethnicity has led to the choice of the mayor on the basis of individual and ethnic interests and thereby, through interference with the municipal administration, has provided the ground for the inefficiency of urban management.
خلاصه ماشینی:
نتايج : در فرايندي بازخوردي، شوراي برآمده از ساختار اجتماعي-فضايي مبتني بر قوم گرايي منجر به انتخاب شهردار براساس منافع فردي و قومي شده و از اين طريق با دخالت در امور اجرايي شهرداري، زمينه را براي ناکارآمدي مديريت شهري فراهم ساخته است .
ضعف مشــارکت تاريخي و نبود نهادهاي مدني و احزاب ســياســي، نظام اداري متمرکز، فقدان ســنّت هاي دمکراتيک (ايماني جاجرمي، ١٣٨٧: ١٣)، عدم واگذاري وظايف محلي به شــوراها، ســياســت زدگي شــوراها، تداخل وظايف و تعدد مراکز تصميم گيري (محمدي، ١٣٨٢: ٣٠٤)، تبديل شدن شوراها به نهادي صرفاً ناظر، ابهام در نوع و چگونگي ارتباط شوراها با دستگاه هاي اجرايي (کريمي، ١٣٨٧: ١١٢)، مشخص نبودن جايگاه و صلاحيت شوراها در نظام حقوقي کشور (حسينيپور، ١٣٩٠: ١)، نظام سيا سي تک ساخت کشور (الهويرديزاده و همکاران ، ١٣٩٤: ٢٥)، تمرکزگرايي، رانتي بودن سيستم و مبهم بودن جايگاه قانوني شوراها (اشتريان و کريميفرد، ١٣٩٥: ٩٦) به عنوان عوامل اصلي ناکارآمدي شوراهاي اسلامي شهر مطرح شده اند.
اين مسئله سبب شده است تا بخش عمده اي از شهروندان رضايت چنداني از شيوه انتخاب شهردار، توسط اعضاي شوراي شهر نداشته باشند؛ بطوريکه ، حدود ٦٩ درصد افراد نمونه اظهار کرده اند که داراي رضايت پاييني از عملکرد شوراهاي اسلامي شهر نورآباد در انتخاب شهرداران ميباشند.
يافته هاي مطالعه آذربايجاني و دريايي (١٣٨٦) نيز نشان ميدهد که مشکل انتخاب شهردار توسط شوراهاي بدون تخصص در زمينۀ مديريت و قوانين و مقررات شهري، در اغلب شهرهاي ايران وجود دارد و عوامل ديگري از قبيل اختلافات داخلي مبتني بر قوميت گرايي، نگرش فردگرايانۀ اعضاي شوراها و ارجح دانستن منافع فردي بر منافع جمعي به اين مشکل دامن ميزند.