چکیده:
این پژوهش باهدف واکاوی مفهوم غربزدگی در فلسفه تاریخ احمد فردید و نسبت آن با انقلاب اسلامی انجام و در آن سعی شده تا ضمن تحلیل نگرش فردید به وضعیت تمدن بشری در عصر جدید، به جایگاه انقلاب اسلامی در آن بهعنوان تحولی عظیم جهت رهایی از سیطره غربزدگی و مقابله با نیستانگاری ناشی از آن توجه شود. روش تفسیری - انتقادی در این پژوهش موردتوجه بوده که با بهکارگیری آن سعی شده ضمن تحلیل مفهوم غربزدگی در ادبیات فکری فردید و بررسی نسبت آن با انقلاب اسلامی نحوه مواجهه وی با این پدیده مورد ارزیابی و نقد قرارگیرد. تحلیل فردید از این تحول مهم سیاسی بیشتر مبتنی بر خصلتهای غربستیزانه انقلاب اسلامی بوده و وی به ماهیت سیاسی انقلاب بهعنوان یک پدیده مدرن سیاسی بیتوجه است. یافته اصلی این پژوهش درک ماهیت تقلیلگرایانه اندیشه فردید درباره نسبت انقلاب اسلامی و مدرنیته و بررسی پیامدهای تحلیل وی است که مستلزم نادیدهگرفتن وجوه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انقلاب و تمرکز صرف بر بعد هستیشناختی آن است. نتیجه کلی نشان میدهد که رویکرد هستیشناختی و فلسفه تاریخ فردید که مبتنی بر نقد هایدگری متافیزیک و توجه به اسمشناسی عرفانی ابنعربی و انگارههای آخرالزمانی است در تبیین پدیده انقلاب اسلامی دارای کاستیهای اساسی میباشد.
This research aims to analyze the concept of westernization in Ahmad Fardid's philosophy of history and its relationship with the Islamic Revolution. In it, while analyzing Fardid's attitude towards the state of human civilization in the new era, the position of the Islamic Revolution in it as a great transformation to get rid of the control of Westernization is attempted. And to deal with the non-existence caused by it should be considered. The critical interpretation method has been considered in this research, and with its application, it has been tried to evaluate and criticize the concept of westernization in Farid's intellectual literature and its relationship with the Islamic Revolution. Fardid's analysis of this important political development is mostly based on the anti-Western characteristics of the Islamic Revolution, and he is indifferent to the political nature of the revolution as a modern political phenomenon.The main finding of this research is to understand the reductionist nature of Fardid's thought about the relationship between the Islamic Revolution and modernity and to examine the consequences of his analysis, which requires ignoring the political, economic and social aspects of the revolution and focusing only on its ontological dimension. The overall result shows that the ontological approach and individual history philosophy, which is based on Heidegger's critique of metaphysics and attention to Ibn Arabi's mystical nomenclature and apocalyptic ideas, has fundamental shortcomings in explaining the phenomenon of the Islamic Revolution.
خلاصه ماشینی:
غرب شناسی بنیادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی ـ پژوهشی)، سال ١٢، شمارة ٢، پاییز و زمستان ١٤٠٠، ٢٦٥-٢٨٧ واکاوی مفهوم غرب زدگی در مواجهه فردید با انقلاب اسلامی محمد نژادایران * چکیده این پژوهش باهدف واکاوی مفهوم غرب زدگی در فلسفه تاریخ احمد فردید و نسبت آن بـا انقلاب اسلامی انجام و در آن سعی شده تا ضمن تحلیل نگرش فردید بـه وضـعیت تمـدن بشری در عصر جدید، به جایگاه انقلاب اسلامی در آن به عنوان تحولی عظیم جهت رهـایی از سیطره غرب زدگی و مقابله با نیست انگـاری ناشـی از آن توجـه شـود.
٢٧٢ غرب شناسی بنیادی، سال ١٢، شمارة ٢، پاییز و زمستان ١٤٠٠ هایدگر محور اساسی سنت متافیزیک را دگرگونی در درک مفهوم حقیقـت مـیدانسـت ؛ به زعم وی غفلت از وجود عامل اصلی بحران متافیزیـک اسـت ، تحـول مفهـوم حقیقـت از ظهور و انکشاف به مطابقت که در نهایت با محوریت سوبزکتیو انسـانی بـه عنـوان شناسـنده هستی منتهی میشـود نتیجـه قهـری یـک انحـراف ذاتـی در درون متافیزیـک بـود( ,Dostal ١٩٩٢:٦٦).
فردیـد ایـن مفهـوم را بـر اسـاس رویکرد هستیشناختی هایدگر به تاریخ متافیزیک غربـی و پایـان آن و همچنـین بـازتعریف این رویکرد در یک فلسفه تاریخ برآمده از اسم شناسی تاریخی ابداعی خـود کـه بـا الهـام از علم الاسماء ابن عربی و سنت عرفانی شکل گرفته است تحلیـل مـیکـرد و نیسـت انگـاری را سرنوشت سیطره قهری تمدن غربی و غرب زدگی بر جهان معاصر میدانست .